معنی کلمات "فرهنگ عمید" - صفحه 42
- شناور
- شناوری
- شنایع
- شنبد
- شنبلیله
- شنبه
- شنج
- شنجرف
- شندف
- شنفتن
- شنل
- شنه
- شنوا
- شنیدن
- شنیده
- شنزار
- شه
- شهابی
- شهادت
- شهادتین
- شناعت
- شناخته
- شناختن
- شنار
- شناسا
- شناساندن
- شناسنامه
- شناسنده
- شمیدن
- شمیده
- شمیز
- شمیم
- شن زار
- شن کش
- شناخت
- شماس
- شمال
- شماله
- شمان
- شمردن
- شمس
- شمسه
- شمشال
- شمشه
- شمشیربازی
- شمعدانی
- شمل
- شمن
- شمند
- شمنده
- شموس
- شمول
- شمپانزه
- شمار
- شمارش
- شفیره
- شفیع
- شق
- شقاق
- شقاقل
- شقاوت
- شقه
- شقي
- شقی
- شقیق
- شقیقه
- شلاق
- شلال
- شلتوک
- شلخته
- شلختگی
- شلغم
- شلف
- شلم
- شلنگ
- شله
- شلوغی
- شلوغکاری
- شلک
- شلیاق
- شلیته
- شلیل
- شلیک
- شماتت
- شفیق
- شعله ور
- شعله
- شعوب
- شعیر
- شغ
- شغا
- شغار
- شغال
- شغب
- شغل
- شفابخش
- شفاخانه
- شفاف
- شفاهی
- شفت
- شفتالو
- شفترنگ
- شفته
- شفش
- شفعه
- شفوی
- شفک
- شفقت
- شش سری
- ششدانگ
- ششدر
- ششم
- شصت
- شصتم
- شط
- شطط
- شطن
- شعار
- شعاع
- شعبات
- شعبان
- شعبه
- شعث
- شعر
- شعشع
- شست
- شستن
- شسته
- شستی
- شش انداز
- شش دانگ
- شرفیاب
- شرقشناس
- شرمساری
- شرمگاه
- شرمگین
- شرو ور
- شرود
- شروع
- شريف
- شریان
- شریدن
- شریر
- شریعت
- شریک
- شرزه
- شرشر
- شرطه
- شرطی
- شرع
- شرعت
- شرعی
- شرعیات
- شرفه
- شداید
- شدت
- شده
- شدو
- شدیار
- شدیداللحن
- شر
- شراب زده
- شرابدار
- شرارت
- شراع
- شراعی
- شرافتمند
- شراک
- شرایع
- شربت
- شرحه
- شرخ
- شتافتن
- شتر
- شترمرغ
- شتل
- شتم
- شجاع
- شجاعت
- شجره
- شجن
- شح
- شخ
- شحنه
- شخار
- شخص
- شخصا
- شخصی
- شخیص
- شد
- شبانروز
- شبانه روز
- شبانه
- شباهت
- شبح
- شبدیز
- شبرو
- شبروی
- شبست
- شبع