معنی کلمه شبدیز در لغت نامه دهخدا
والملک کسری شهنشاه تقنصه
سهم بریش جناح الموت مقطوب
اذکان لذته شبدیز یرکبه
و غنج شیرین والدیباج والطیب.
ابوعمران کسروی گوید :
وهم نقروا شبدیز فی الصخرعبرةً
و راکبه برویز کالبدر طالعُ.
بر آخر بسته دارد ره نوردی
کزو درتک نبیند باد گردی
سبق برده زو هم فیلسوفان
چو مرغابی نترسد ز آب طوفان
به یک صفرا که بر خورشید راند
فلک را هفت میدان باز ماند
به گاه کوه کندن آهنین سم
گه دریا بریدن خیزران دم
زمانه گردش و اندیشه رفتار
چو شب کارآگه و چون صبح بیدار
نهاده نام آن شبرنگ شبدیز
بر او عاشق تر از مرغ شب آویز.نظامی.- راه شبدیز ؛ یکی از سی لحن باربد، مطرب و شاعر خسروپرویز. ( فرهنگ نظام ) ( آنندراج ) :