شفاف
معنی کلمه شفاف در لغت نامه دهخدا

شفاف

معنی کلمه شفاف در لغت نامه دهخدا

شفاف. [ ش ِ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ شَفیف. ( ناظم الاطباء ). رجوع به شفیف شود.
شفاف. [ ش َف ْ فا ] ( ع ص ) آنچه از نفوذ شعاع مانع نشود، مانند شیشه و امثال آن. ( از اقرب الموارد ). زست و هر چیز لطیف که از پس وی چیز دیگر را توان دید، مانند آب و آبگینه و بلور. ( ازغیاث اللغات ) ( از آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). چیزی که مانع نفوذ شعاع نباشد. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). آنکه حاجز ماوراء نیست. جسمی که حاجب دیدار ماوراء خودنباشد، چون هوا، طلق ، آب و شیشه. در اصطلاح فیزیک جسمی را گویند که حاجب ماوراء نباشد و اشیایی که در عقب آن قرار دارد بخوبی تمیز داده شود. ( یادداشت مؤلف ) : شفاف ، چیزی باشد که از بیرون او آنچه زَاندرون باشد بتوان دید و زَاندرون او آنچه بیرون آن باشد بتوان دید. ( ذخیره خوارزمشاهی ). مقابل کدر.
- نیم شفاف ؛ اجسامی میان کدرو شفاف ، مانند شیشه مات یا کاغذ آلوده بروغن که نور از آنها تا اندازه ای عبور مینماید لیکن نمیتوان ازورای آنها اجسام را تشخیص داد. گاهی فقط پیرامون جسم را میتوان مشاهده نمود. این گونه اجسام را نیم شفاف مینامند. باید دانست که وقتی از اجسام کدر صفحات بسیار نازک تهیه شود نور از آنها عبور مینماید و تقریباً نیم شفاف میگردند، مثلاً ورقه های نازک طلا اگر در مقابل خورشید قرار گیرند قرص خورشید به رنگ بنفش رؤیت میشود. ( از کتاب فیزیک تألیف امینی و صفری و... چ 1339 هَ. ق. ).
|| جامه بسیار تنک و نازک که از زیر آن چیزها دیده شود. ( ناظم الاطباء ). || چیزی را که دارای رنگ و روشنایی نباشد گویند، مانند هوا. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). || درخشان و تابان. ( ناظم الاطباء ). بسیار درخشان و تابان ، مانند بلور و امثال آن. ( فرهنگ فارسی معین ). روشن.تابان. تنک. رقیق. پاک. مقابل کثیف. ( یادداشت مؤلف ) :
یکی گفت اشارت بدان مهره بود
که شفاف و تابنده چون زهره بود.نظامی.

معنی کلمه شفاف در فرهنگ معین

(شَ فّ ) [ ع . ] (ص . ) هرچیز لطیف و نازک که از پشت آن چیزهای دیگر دیده شود.

معنی کلمه شفاف در فرهنگ عمید

ویژگی هرچیز لطیف و نازک که از پشت آن اشیای دیگر نمایان باشد، مانند بلور و شیشه.

معنی کلمه شفاف در فرهنگ فارسی

هرچیزلطیف ونازک که اشیانمایان شود، بلوروشیشه
( صفت ) ۱ - هر چیز لطیف که پس از وی چیزهای دیگر را بتوان دید مانند آب آبگینه و بلور . ۲ - بسیار درخشان و تابان مانند بلور و امثال آن .
جمع شفیف

معنی کلمه شفاف در فرهنگستان زبان و ادب

{transparent} [هنرهای تجسمی] دارای شفافیت
[علوم و فنّاوری غذا] ← شفاف سازی شده

معنی کلمه شفاف در دانشنامه عمومی

در پرتوشناسی، جسم شفاف جسمی است که کاملاً در برابر پرتوی نور یا انواع دیگر تابش های الکترومغناطیسی نفوذپذیر است و پرتوی تابش شده را کاملاً از خود عبور می دهد. در زمینه بصری، شفافیت همچنین به معنای وضوح و روشنی نیز به کار برده می شود.
از ویژگی های فیزیکی جسم شفاف می توان به عبور نور از اجسام بدون پراکندگی قابل ملاحظه ای اشاره کرد. در مقیاس ماکروسکوپی، ( ابعادمورد بررسی، بسیار بزرگتر از طول موج فوتون های مورد بحث است ) می توان گفت که فوتون ها ازقانون اسنل پیروی می کنند. جسم شفاف یا شفافیت اجازه عبور نور را می دهد، اما لزوماً از قانون اسنل پیروی نمی کند ( همچنان در مقیاس ماکروسکوپی بحث می کنیم ) فوتون ها می توانند، در هریک از این دو خط اتصال یا از درون بصورت داخلی جایی که تغییر در شاخص شکست وجود دارد پراکنده شوند. به عبارت دیگر؛ یک ماده نیمه شفاف از اجزایی با شاخص های مختلف شکست تشکیل شده است. مواد شفاف، واضح و شفاف دیده میشوندهمراه با یک رنگ سراسری یا هر ترکیبی که منجر به طیف درخشان از هر رنگ می شود. خاصیت مقابل شفافیت کدری است.
وقتی نور با ماده برخورد می کند، از چند راه مختلف امکان تعامل با ماده وجود دارد. این تعامل وابسته به طول موج نور و ماهیت ماده است. فوتون ها با ترکیبی از انعکاس، جذب و انتقال با جسم در تعاملند. برخی از مواد، مثل صفحه شیشه ای و آب تمیز، مقدار زیادی از نوری که به آنها می تابد را منتقل می کنند و مقدار کمی از آن را بازتاب می کنند. به چنین موادی شفاف نوری ( optically transparent ) گفته می شود. بسیاری از مایعات و محلول های شفاف بسیار نوری هستند. عدم وجود نقص ساختاری ( حفرات، ترک ها و سایر موارد ) و ساختار مولکولی اکثر مایعات علت انتقال نوری عالی هستند. موادی که نور را منتقل نمی کنند مات نامیده می شوند. بسیاری از این مواد دارای ترکیب شیمیایی هستند، که به عنوان مراکز جذب شناخته می شوند. بسیاری از مواد در جذب فرکانس های نور سفید انتخاب کننده هستند. آنها بخش های خاصی از طیف مریی را جذب می کنند در حالیکه بقیه را منعکس می کنند. فرکانس های طیفی جذب نشده یکی از این دو حالت را دارا هستند: یا منعکس می شوند یا برای مشاهده فیزیکی ما انتقال داده می شوند. این همان چیزی است که باعث ایجاد رنگ می شود. میرایی نور در تمام فرکانس ها و طول موج ها به دلیل مکانیسم های ترکیبی جذب و پراکندگی است. شفافیت برای حیواناتی که می توانند به آن دسترسی پیدا کنند استتار تقریباً کاملی می تواند باشد. این امر در آب کدر و تیره و تار دریا بهتر از روشنایی می باشد. بسیاری از حیوانات دریایی مثل چتر دریایی بسیار شفافند.
معنی کلمه شفاف در فرهنگ معین

معنی کلمه شفاف در دانشنامه آزاد فارسی

شفّاف (transparent)
جسمی که طیف نور مریی را از خود عبور می دهد. هرگاه عبور طیف نور مریی صورت گیرد، ولی تصویر حاصل واضح نباشد، جسم کدر یا نیمه شفاف است.

معنی کلمه شفاف در ویکی واژه

trasparente
limpido
هرچیز لطیف و نازک که از پشت آن چیزهای دیگر دیده شود.

جملاتی از کاربرد کلمه شفاف

کرده جا در لعل شفافش شفا کرده خو با چشم فتانش فتن
سنگ شفافش آب آینه رنگ رنگ آیینه‌اش گل از پس سنگ
یکی گفت اشارت بدان مهره بود که شفاف و تابنده چون زهره بود
ناورده چو او،سوره کسی صافی و محکم؛ ننوشته چو تو، آیه کسی روشن و شفاف
این حصار مخروبه، چشمۀ آب شفافی نیز وجود دارد که مردم در اوایل فصل بهار بهخصوص در نوروز
ای دریغا آن شراب صاف کو آن عقیق باده ی شفاف کو
در ۱۰ دی رئیس‌جمهور ایران، حسن روحانی، اقدام به ضبط گفتگویی تلویزیونی نمود تا از صدا و سیمای ایران پخش شود و در آن با مردم سخن گوید. وی گفت مردم علاوه بر حل مشکلات اقتصادی خواسته‌های دیگری چون مبارزه با فساد و عدم شفافیت هم دارند و به جز دولت، به دیگر قوا نیز معترضند. وی اعتراض و تظاهرات را حق مردم دانست ولی افزود که دولت تخریب اموال عمومی را تحمل نخواهد کرد.
بود شفاف چون مینای گردون درونش می توان دیدن که بیرون
هین ببین غبغبی، چو مه شفاف زنخ سیب رنگ ساده ی صاف
نقش این دفتر کماهی ‌کشف طبع ما نشد عینک فطرت در اینجا آنقدر شفاف نیست
چون صندوقچه و شانه و دسته کارد و غیره. و آن جا بلور سخت نیکو دیدم و استادان نغز آن را می‌تراشیدند و آن را از مغرب آورده بوند و می‌گفتند در این نزدیکی در دریای قلزم بلوری پدید آمده است که لطیف تر و شفاف تر از بلور مغربی است و دندان فیل دیدم که از زنگبار آورده بودند از آن بسیار بود که زیادت از دویست من بود.
تا اثیر از هوا لطیف‌ترست تا هوا چون اثیر شفافست