شمشه

معنی کلمه شمشه در لغت نامه دهخدا

شمشه. [ ش ِ ش َ / ش ِ ] ( اِ ) شوشه. شفشه. شمش. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به مترادفات کلمه شود. || ابزاری چوبین مانند خطکش به درازی یک یا دو متر که برای تراز کردن آجرها بکار رود. ( فرهنگ فارسی معین ). چوبی چون سطاره ای بلند و بزرگ که بنایان بدان اندازه ها راست کنند. ( از یادداشت مؤلف ).
- شمشه کاهگل ؛ کاهگل بدنه دیوارهای اطاق از دو سوی محدود به دو پیش آمدگی که ساخته از گچ باشد؛ بدین شرح که برای کاهگل کردن سطح دیوارها ابتدا با شمشه آلت بنایی و در دو طرف هر بدنه دیوار از زیر سقف تا سطح زمین به قطر همان شمشه برآمدگی یکدست و تراز از گچ می مالند و سپس سطح میان این دو برآمدگی گچی را کاهگل می مالند و بدین ترتیب سطحی صاف ، تراز و بدون فرورفتگی و برآمدگی بوجود می آورند.
شمشه. [ ش ُ ش ِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان ماهیدشت پایین بخش مرکزی شهرستان کرمانشاه. سکنه آن 100 تن. آب آن از چشمه سار. محصول عمده آنجا غلات ، حبوب و لبنیات است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).

معنی کلمه شمشه در فرهنگ معین

(ش ش ) (اِ. ) ابزاری از جنس چوب یا فلز مانند خط کش به درازی یک یا دو متر که برای تراز کردن آجرها به کار رود.

معنی کلمه شمشه در فرهنگ عمید

وسیله ای چوبی یا فلزی چهارپهلو شبیه خط کش به درازای یک یا دو متر که در بنایی برای تراز کردن آجرها به کار می رود.

معنی کلمه شمشه در فرهنگ فارسی

ابزارچوبی شبیه خطکش دربنایی بکارمیرود

معنی کلمه شمشه در فرهنگستان زبان و ادب

{bloom} [مهندسی مواد و متالورژی] منشوری فولادی با مقطع منظم، به ضخامت 12 تا 40 سانتی متر و طول 9 متر

معنی کلمه شمشه در ویکی واژه

ابزاری از جنس چوب یا فلز مانند خط کش به درازی یک یا دو متر که برای تراز کردن آجرها به کار رود.

جملاتی از کاربرد کلمه شمشه

شمشه فراق خواجه و یکساله هجر عید بگذشت و باز شاخ طرب یافت برگ و بر
کار ما ساخته تر از زر تو خواهد گشت وز حسد شکل عدو شمشه زر خواهد شد
پیش از آن کز مشرق هستی برآید مهر و مه بر کمر از شمشه مهر تو زیور داشتم
یکساله هجر عید اگرچند صعب بود شمشه فراق میر از آن بود صعبتر