معنی کلمه شغال در لغت نامه دهخدا
در این بود درویش شوریده رنگ
که شیری برآمد شغالی به چنگ
شغال نگون بخت را شیر خورد
بماند آنچه روباه از آن سیر خورد.( بوستان ).صیاد نه هر بار شغالی ببرد
افتد که یکی روز پلنگش بدرد.( گلستان ).به ازین کرد باید اندیشه
تا نیاید شغال در بیشه.اوحدی.تو نشنیدی آن داستان شغال
که زد با یکی پیرگرگ همال
که سگ را به خانه دلیری بود
چو بیگانه شد ونگ وی کم شود.؟- امثال :
اینجا اردستان نیست که به شغال باج بدهند. ( امثال و حکم دهخدا ).
باج به شغال ندادن . ( امثال و حکم دهخدا ).
سگ زرد برادر شغال است . ( امثال و حکم دهخدا ).
مرغ را به شغال سپردن . ( امثال و حکم دهخدا ).
شغال بیشه مازندران را
نگیرد جز سگ مازندرانی.؟ ( از امثال و حکم دهخدا ). شغال پوزش به انگور نمیرسد میگوید ترش است . ( امثال و حکم دهخدا ).
شغالی که مرغ میگیرد بیخ گوشش زرد است . ( امثال و حکم دهخدا ).
مثل شغال زوزه کشیدن . ( یادداشت مؤلف ).