معنی کلمه شتر در لغت نامه دهخدا
شتر. [ ش َ ] ( ع مص ) بریدن. ( از اقرب الموارد ) ( غیاث اللغات ). || پلک چشم برگشتن. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( از قاموس ). || مجروح کردن. ( از اقرب الموارد ). خسته کردن و ( رنجاندن ). ( از منتهی الارب ). || پاره نمودن جامه. ( از اقرب الموارد ). || برگردیدن پلک چشم از بالا و پائین. || دشنام دادن. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).
شتر. [ ش َ ] ( ع اِ ) در نزد علماء عروض خَرْم بعد از قبض در مفاعیلن است. چنانچه ثَرْم ، خَرْم بعد از قبض در فعولن باشد کذا فی بعض الرسائل العربی. پس بعد از شتر از مفاعیلن ، فاعلن باقی ماند و جزئی را که شتر در آن بکار برده شده اَشْتَرنامند بنابراین کلام صاحب عنوان الشرف که گفته شتر اجتماع خرم و قبض است ، محمول بر این معنی باشد. ( کشاف اصطلاحات الفنون ). نوعی از تصرف عروض در بحر هزج که بدان تصرف مفاعیلن را مفاعلن سازند. ( غیاث اللغات ).
شتر. [ ش َ ] ( معرّب ، اِ ) معرب چتر : والسلطان هنالک یعرف بالشتر الذی یرفع فوق رأسه و هوالذی یسمی بدیار مصر، القبة و الطیر. ( ابن بطوطة ).
شتر. [ ش َ ت َ ] ( اِ ) منقار مرغان. ( برهان ).
شتر. [ ش َ ت َ ] ( ع مص ) انقطاع. ( قاموس ). شَتر که در عربی قطع است اعم از آنکه به بریدن باشد یا به شکستن. ( از فرهنگ جهانگیری ). بریده شدن. ( غیاث اللغات ). || برگشتگی پلک ازبالا و پایین. برگردیدن پلکها از بالا و پائین. ( شرح قاموس ) ( غیاث اللغات ). فروهشتگی پلک پائین. ( از شرح قاموس ). برگشتگی پلک پائین چشم. ( از اقرب الموارد ). فروهشتگی اسفل چشم. ( منتهی الارب ). شکافتن پلک زیرین از چشم. ( غیاث اللغات ). || پاره پاره شدن پلک. ( شرح قاموس ). و بعضی گفته اند که به معنی انشقاق پلک چشم است. ( از اقرب الموارد ) ( از ناظم الاطباء ). کفتگی بام چشم. || کفته شدن لب زیرین. ( منتهی الارب ). کفتگی لب زیرین. ( ناظم الاطباء ). پاره پاره شدن لب پایین. ( قاموس ). || ( اِ ) عیب. ( اقرب الموارد ). || نقص. ( از اقرب الموارد ).
شتر. [ ش ُ ت َ ] ( اِ ) مصاحب و هم نشین ناکس و بی قدر. ( ناظم الاطباء ).