معنی کلمه شندف در لغت نامه دهخدا
بوق خایه چون به غلغل درفتد
گوئیش در زیر ران شندف زند.کسائی.تا بدر خانه تو بر گه نوبت
سیمین شندف زنند و زرین مزمار.فرخی.خروش شندف و شیپور برخاست
قیامت گشت و نفخ صور برخاست.؟ ( از انجمن آرا ).
شندف. [ ش ُ دُ ] ( ع ص ) فرس شندف ؛ اسب بلند یا کز رخسار. ( منتهی الارب ). الشُنْدُف من الخیل ؛ المشرف و قیل المائل الخد. ج ، شَنادِف. ( اقرب الموارد ). اسب بلند و کج رخسار. ( ناظم الاطباء ).