شتم

معنی کلمه شتم در لغت نامه دهخدا

شتم. [ ش َ ] ( ع مص ) مَشتَمَة. مَشتُمَة. دشنام دادن. اسم از آن شتیمة است. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). توصیف کردن دیگری را به آنچه نقص و خواری او باشد. ( از تعریفات ). دشنام دادن. ( دهار ). دژنام دادن. ( تاج المصادر بیهقی ). دشنام. ( فرهنگ نظام ): فضوح ؛ شتم است مرعربان را. ( منتهی الارب ). دشنام. طعن. ملامت. سرزنش. ( ناظم الاطباء ). || ( اِ ) آزار و ستم و جور. || زیان. || فساد. || قباحت. || طنز. ( ناظم الاطباء ). معانی اخیر در مآخذ دیگر دیده نشده.

معنی کلمه شتم در فرهنگ معین

(شَ تْ ) [ ع . ] (مص م . ) دشنام دادن .

معنی کلمه شتم در فرهنگ عمید

دشنام دادن، فحش دادن، ناسزا گفتن.

معنی کلمه شتم در فرهنگ فارسی

دشنام دادن، فحش دادن، ناسزاگفتن
( مصدر ) دشنام دادن فحش دادن ناسزا گفتن .

معنی کلمه شتم در ویکی واژه

دشنام دادن.

جملاتی از کاربرد کلمه شتم

چونکه از خود گذشتم آخر کار بحر گشتم مرا مجوی کنار
بود هفتم فلک بی شک تو را پوست دگر هشتم بود ناخن، نهم موست
گشتم ز میت چون مست خود کوزهٔ من بشکست وانگاه نظر کردم دیدم همه اوئی تو
ز پاسخ به پیش جهان‌آفرین چه گویم چرا بازگشتم ز کین
بیگانه گشتم از همه خوبان به مهر تو وآن ماه شوخ دیده نگشت آشنا هنوز
اگر یار مرا از من برآری من او گشتم بگو با او چه داری
ارغیان [مع – مر]: الکه ای است در نواحی نیشابور. گویند مشتمل است بر هفتاد و یک قریه و دارالحکومه آن داو نیز است.
مه کوثر و مه طوبا من با تو در بهشتم آن وعده نیست مهمل وین شد نخست حاله
تا ز خاک در تو دور شدم غرقه گشتم میان خون جگر
گشتم از جان بنده ی آن قد و بالا در جهان زآنکه شد در بوستان سرو چمن آزاد ازو
نسبت جمله هشتم به هفتم برابر است با ۱٫۶۱۵
به هفت نامه نوشتم مقالتی هرشب چنان که از پس آنم نه خواب ماند و نه خور