معنی کلمه شلیل در لغت نامه دهخدا
زمین بین که از رنگ معشوق عاشق
گهی سیب بیرون دهد گه شلیل.خواجه عمید لوبکی ( از جهانگیری ).- شلیل دورنگ ؛ زردآلو. ( ناظم الاطباء ).
شلیل. [ ش َ ] ( ع اِ ) پلاسی از پشم یا موی که بر کیمخت شتر پس پالان پوشند. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). شال و کفل پوش اسب. ( از مهذب الاسماء ). || پیراهنچه ای که در زیر زره پوشند. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). جامه که در زیر زره پوشند. ( فرهنگ جهانگیری )( برهان ) ( از آنندراج ) ( از انجمن آرا ) ( از اقرب الموارد ). || زره کوتاهی که در زیر زره بزرگ پوشند. ج ، اَشِلّة. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از مهذب الاسماء ) ( از برهان ) ( از فرهنگ جهانگیری ) ( از آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || میان وادی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || جای جاری شدن آب وادی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). || خطهای دراز از گوشت در پشت. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || آب بینی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).