معنی کلمه شبانه در لغت نامه دهخدا
دام جهان است بر تو و خبرت نیست
گاهی مستی و گه خمار شبانه.ناصرخسرو.به دانش گرای و دراین روز پیری
برون افکن از سر خمار شبانه.ناصرخسرو.زندانی روز را شب آمد
بیمار شبانه را تب آمد.نظامی.برمیزند زمشرق شمع فلک زبانه
ای ساقی صبوحی درده می شبانه.سعدی.معاشران ز حریف شبانه یاد آرید
حقوق بندگی مخلصانه یاد آرید.حافظ.می شبانه خور وخواب صبحگاهی کن
مباش در پی آزار و هرچه خواهی کن.حافظ.سحرگاهان که مخمور شبانه
گرفتم باده با چنگ و چغانه.حافظ.شوق لبت برد، از یاد حافظ
درس شبانه ، ورد سحرگاه.حافظ. || هرچه شب بر آن گذشته باشد که عوام شبینه گویند. ( فرهنگ رشیدی ) ( فرهنگ نظام ). شبینه. هر چیز شب مانده که شب بر آن گذشته باشد از آب و نان و جزآن. ( ناظم الاطباء ) ( از استینگاس ). هر چیز شب مانده که شب بر آن گذشته باشد از آب و نان و امثال آن. ( از برهان ). چیزی که شب بر آن گذشته باشد. ( فرهنگ جهانگیری ) ( از رشیدی ). هر چه شب بر آن گذشته باشد چه شراب و چه طعام که عوام آن را شبینه گویند. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). || مخمور. ( فرهنگ نظام ). خمارآلوده و مخمور و مست. ( ناظم الاطباء ) ( از استینگاس ). مخمور. ( فرهنگ جهانگیری ). مخمور و خمارآلوده. ( برهان قاطع ). کسی که در شب بسیار شراب خورد و روز در حال اوآثار آن پیدا شود. ( از انجمن آرا ) ( آنندراج ). کسی که در شب شراب خورده باشد. ( فرهنگ رشیدی ) :
تو شبانه می نمایی به بر که بودی امشب
که هنوز چشم مستت اثر خمار دارد.امیرخسرو. || ( ق مرکب ) هنگام شب. ( فرهنگ نظام ) ( ناظم الاطباء ) ( استینگاس ). شب هنگام. مثال : فلان راحکومت میخواست بگیرد شبانه فرار کرد. ( فرهنگ نظام ) :
گرچه حلوای ما شبانه رسید
زعفرانش به روز باید دید.نظامی.طلسمی درفشنده در وی پدید