معنی کلمه شهادت در لغت نامه دهخدا
- شهادت اخرس ؛ شهادت شخص گنگ و آن مبتنی بر اشارات و علائم است و قاضی مفاد گواهی و شهادت را از آن به دست می آورد. ( از شرایع، کتاب الشهادات ).
- شهادت استفاضه ؛ مراد ظهور و کثرت و شیاع خبر باشد که شنونده را ظن غالب نزدیک به یقین حاصل شود و اموری مانند نسب و ملک و وقف و نکاح و ولایت قاضی بدان ثابت گردد. ( از شرح لمعه شهید ثانی ، کتاب الشهادات ).
- شهادت اصول ؛ نزد اصولیان استناد به قواعد و اصول باشد که یک مسأله را طرح کنندو دلیل آورند و بعد گویند به شهادت اصول و فرعی را مطرح کنند و به استناد اصول حکم آن را ثابت نمایند، چنانکه گویند زکوة در ذکور خیل واجب نیست و آن را اصلی قرار دهند چون دلایل نقلی کافی بر آن هست و در مورد اناث هم گویند واجب نیست به شهادت اصول. ( از فرهنگ علوم از کشاف اصطلاحات الفنون ).
- شهادت باطل ؛ شهادت که برحق نباشد. گواهی دادن نادرست. شهادت زور.
- شهادت بر شهادت ؛ که شاهد اصلی خبر دهد و دیگری از باب اعتماد و جز آن حرف او را قبول کند و او گواه شود بر آن واقعه و این ظاهراً روا نباشد. ( فرهنگ علوم سجادی ).
- شهادت تبرعی ؛ شهادتی که بدون درخواست از شاهد ادا میشود. شهادت تبرعی جز در مورد حق اﷲ قابل توجه نیست. ( از شرح لمعه شهید ثانی ).
- شهادت دروغ ؛ گواهی که درست نباشد. شهادت برخلاف واقع. شهادت کاذب.
- شهادت زور؛ شهادت برخلاف حقیقت. شهادت زور درصورتی که منشاء صدور حکم شود شهود را به خسارات مالی ناشی از آن محکوم و تعزیر ایشان را نیز ایجاب میکند.
- شهادت سربسته ؛ گواهی و شهادتی را گویند که در آن شک و ریب و ساختگی و غرض نباشد و از روی راستی و اخلاص باشد. ( برهان ) :
به یک شهادت سربسته مرد احمد باش
که پایمرد سران اوست در سرای جزا.خاقانی.- شهادت علمی ؛ بیان کردن دانسته و فهمیده خود است. ( فرهنگ نظام ).
- شهادت عینی ؛ بیان کردن دیده و محسوس خود است. ( فرهنگ نظام ).
- شهادت فرع ؛ مانند شهادت دادن کسی بر شهادت شخص کر که او گواهی کند از روی علائم مفاد شهادت کر را و در چنین موردی شهادت قابل قبول نیست. در مواردی شاهد فرع قابل قبول است که شاهد اصل در دسترس نباشد و رسیدن به او امکان نداشته باشد و شاهد فرع در نزد حاکم میگوید: اشهد ان فلاناً شهد علی فلان لفلان بکذا و بسبب کذا، یا آنکه : اشهد ان فلاناً شهد عند الحاکم بکذا. ( از شرایع،کتاب الشهادات ).