شمیز

معنی کلمه شمیز در لغت نامه دهخدا

شمیز. [ ش َ ] ( ص ، اِ ) کشتکار. زارع. زراعت کننده. کشاورز. ( ناظم الاطباء ). مُزارع. زراعت کننده. ( از برهان ) ( از انجمن آرا ) ( از آنندراج ).
شمیز. [ ش ُ ] ( اِ ) زمینی که برای زراعت و کشاورزی آراسته باشند. ( برهان ) ( فرهنگ جهانگیری ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( انجمن آرا ).
شمیز. [ ش ُ ] ( فرانسوی ، اِ ) پوشه. ( لغات فرهنگستان ). لفافه کاغذی که نوشته های اداری را در آن گذارند. پوشه. ( فرهنگ فارسی معین ). در فرانسه بمعنی پیراهن است و سابقاً در فارسی پوشه را می گفتند. ( از لغات فرهنگستان ). رجوع به ماده پوشه شود. || نوعی صفحات کاغذی ضخیم تر از ورق کاغذ و نازکتر از مقوا و از آن جلد کتاب کنند.

معنی کلمه شمیز در فرهنگ معین

(شُ ) [ فر. ] (اِ. ) مقوا.

معنی کلمه شمیز در فرهنگ عمید

۱. پیراهن زنانه دارای آستین های بلند و یقۀ مردانه.
۲. نوعی مقوا که برای جلدسازی بعضی کتاب ها استفاده می شود.
۳. [منسوخ] = پوشه

معنی کلمه شمیز در فرهنگ فارسی

پیراهن، لفافه کاغذی که اسنادراگذارند، پوشه
( اسم ) لفافه کاغذی که نوشته های اداری را در آن گذارند پوشه .
زمینی که برای زراعت و کشاروزی آراسته با شند .

معنی کلمه شمیز در ویکی واژه

مقوا.

جملاتی از کاربرد کلمه شمیز

اشمیزان، روستایی از توابع بخش زند شهرستان ملایر در استان همدان ایران است.
باسسا اگر باشمیزا دوست ایاغ ایلکینا آیران بیله بیر راغ ایاغ
رشمیز به تیر سقف سِن در شکم خوشه موشان ز پی دزدی زان گوشه بدین گوشه