معنی کلمه شفتالو در لغت نامه دهخدا
خوانی نهاده بر وی چون سیم پاک میده
با برگان و حلوا شفتالوی کفیده.ابوالعباس.رنگ شفتالو از شمایل شاخ
کرده یاقوت سرخ و زرد فراخ.نظامی.شفتالوی تر و تازه به از شفتالوی لب نازنینان دل پرور. ( ترجمه محاسن اصفهان ص 108 ).
فاما درخت شفتالو و آلوچه در حساب طاقاتند. ( ترجمه تاریخ قم ص 110 ).
زآنکه در خوان چنین میوه ضرورت باشد
مثل شفتالو و تالانه و انگور و انار.بسحاق اطعمه.لب خود بر لبش پیوستم از بس تشنه وصلم
که شفتالو چو پیوندی بود آبی دگر دارد.میر یحیی شیرازی ( از آنندراج ).ز باغ حسن خوبانی که بی آبی مباد آنرا
بجز شفتالو شیرین بهی دیگر نمی دارد.؟ ( از غیاث اللغات ).- شفتالوی آردی ؛ قسمی از شفتالو. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ).
- شفتالوی کاردی ؛ قسمی از شفتالوی نفیس. ( غیاث اللغات )( آنندراج ). خوخ اقرع. ( بحر الجواهر ).
|| ماچ و بوسه و قبله. ( ناظم الاطباء ). کنایه از بوسه است. ( از برهان ) ( از غیاث اللغات ) ( انجمن آرا ). به مناسبت شیرینی آن کنایه از بوسه نیز باشد. ( از آنندراج ) :
گر هیچ به سیب زنخش بازرسی
باری بررس که نرخ شفتالو چیست.شمس الدین قندهاری.و شفتالوی تر و تازه به از شفتالوی لب نازنین دل پرور. ( ترجمه محاسن اصفهان ص 108 ).