معنی کلمه شجره در لغت نامه دهخدا
- شجرة ابراهیم ؛ پنجنگشت است. بعضی آن را ام غیلان و جمعی شانج دانند و مالیقی نوشته که در فلاجه شجر ابراهیم را عظیم و طویل و کثیرالشوک و پربرگ و گل آن زرد و خوشبو و آن را برم نامندو در صحراها و زمینهای خاکی و خشک بهم میرسد. ( از مخزن الادویه ). گیاهی است که آن را پنج انگشت گویند. ( برهان ). بعضی شجره ابراهیم خار مغیلان را گفته اند. ( برهان ). شاهبانک. برم. ( یادداشت مؤلف ).
- شجرة ابی مالک ؛ به یونانی فلوماین نامند گیاهی است که دارای دو نوع بری و بحری است و گیاه آن فقط دارای یک ساق مربع سبزرنگ و برخی مایل به سرخی و بنفش باشد و بر روی آن گرههایی از هم دور و بر هر گرهی دو برگ بزرگ به اندازه کف دستی در برابر یکدیگر و این برگها دارای دندانه های اره مانند و پایین آن برگهای کوچک سفید و کثیرالشعبه و شاخهای آن مجوف و گل آن ریزه و بنفش و ثقیل الرایحه و ثمر آن چون نخودی مدور و تخم آن سیاه و باریک و بیخ آن بزرگ و بیرون آن سیاه و اندرون آن سفید بالزوجت ، که چون در آب زنند از آن کفی مانند صابون برآید و از آن گازران جامه شویند، خوب پاک گردد و آن را صابون القاف نیز خوانند و رستنگاه آن جاهای نمناک و سایه و کنارآبها و میان آنهاست. گفته اند که قسمی از عرطنیثاست و غیر چوه صباغان است. و صاحب اختیارات بدیعی نوشته که : نوعی از گلیم شوی است و در آذربو مذکور شد. ( از مخزن الادویه ).
- شجرةالاکله ؛ به عربی نام صنوبر هندی است که دیودار نامند. ( مخزن الادویه ).
- شجرةالبراغیث ؛ طباق است. ( مخزن الادویه ).
- شجرةالبق ؛ دردار است. که به فارسی درخت پشه نامند. ( مخزن الادویه ). سارشکدار. سارخکدار. ( فرهنگ جهانگیری ). دردار. نارون. پشه دار. سیاه درخت. نشم الاسود. بوقیصا. پشه غال. ( یادداشت مؤلف ).
- شجرةالبهق ؛ قنابری است. ( تحفه حکیم مؤمن ).
- شجرةالتسبیح ؛ اندریان است. ( مخزن الادویه ). ایوب. اندریان. ( یادداشت مؤلف ).
- شجرةالتنین ؛ لوف کبیر است که لوف الحیة نامند. ( مخزن الادویه ).
- شجرةالتیس ؛ طراغیون است. ( مخزن الادویه ).
- شجرةالتین ؛ درخت انجیر است. ( مخزن الادویه ). فیلگوش. ( منتهی الارب ).
- شجرةالجبار؛ شجرالجبان. پرسیاوشان است. ( مخزن الادویه ).