شغل
معنی کلمه شغل در لغت نامه دهخدا

شغل

معنی کلمه شغل در لغت نامه دهخدا

شغل. [ ش َ ] ( ع اِ ) ج ِ شَغْلة. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به شغلة شود.
شغل. [ ش َ / ش ُ ] ( ع مص ) در کار داشتن کسی را. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). مشغول کردن. ( دهار ) ( تاج المصادر بیهقی ). || به کار واداشته شدن ، شُغِل َ به ( مجهولاً ). ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). مشغول شدن. ( المصادر زوزنی ). مشغول کردن و به سرگرمی واداشتن ، شغل عنه. ( از اقرب الموارد ).
- امثال :
شغلتنا را شدرستنا کردن ؛ در قرآن کریم آیه ای هست «شغلتنا اموالنا و أهلونا...» ( 11/48 )، یک تن عامی چون به این کلمه رسید «شغلتنا» را تراشیده و بجای آن «شدرستنا» نوشت تا «غلط» در قرآن نباشد، و این را در موردی گویند که کسی صحیحی را به قصد تصحیح غلط کند. ( یادداشت مؤلف ).
شغل. [ ش ُ / ش َ / ش َ غ َ / ش ُ غ ُ ] ( ع اِ ) کار. ( ناظم الاطباء ). کار و بی فرصتی. ( غیاث اللغات ). کار. ج ، اشغال. ( مهذب الاسماء ). ضد فراغ. ج ، اشغال ، شغول. ( از اقرب الموارد ). و رجوع به شُغْل در همه معانی شود.
- شغل القرآن ؛ عمل به موجبات قرآن واجتناب از مناهی آن. ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).
|| ناپروایی. ج ، اَشغال و شُغول. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || شغل شاغل ، در مبالغه گویند. ( از منتهی الارب ). || نقیض خلأ، گویند: مکان خالی ؛ یعنی چیزی در آن نیست ، و عکس آن مشغول است. ( از اقرب الموارد ).
شغل. [ ش َ غ ِ ] ( اِ ) مهر خرمن. از کلمه سجیل . ( یادداشت مؤلف ).
شغل.[ ش َ غ ِ ] ( ع ص ) باکار و کاردار و مشغول. ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). مرد باکار. ( منتهی الارب ).
شغل. [ ش ُ ] ( ع اِ ) کار. ضد فراغ. سرگرمی. ( یادداشت مؤلف ). آنچه مایه مشغولیت باشد. کارهای نامنظم روزانه مربوط به نیازمندیهای زندگی :
همی بایَدْت رفت و راه دور است
بسنده داریکسر شغلها را.رودکی.کار من در هجر تو دایم نفیر است و فغان
شغل من در عشق تو دایم غریو است و غرنگ.منجیک.تو مرا یافته ای بی همه شغل
نیست اندر کلهت پشم مگر.فرخی.گفت ای خداوند نیمشب است و فردا نوبت توست که خلیفه گفته است به فلان شغل مشغول خواهد شد و بار نخواهد داد. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 169 ). دررفتم معتصم را دیدم سخت اندیشمند و تنها و به هیچ شغل مشغول نه. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 169 ). چون به بلخ رسید این پادشاه و چند شغل فریضه ای که پیش داشت نبشته آمد. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 287 ). رعایا را بر جای باید بود که با ایشان شغلی نیست. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 463 ).

معنی کلمه شغل در فرهنگ معین

(شُ ) [ ع . ] (اِ. ) کار، پیشه .

معنی کلمه شغل در فرهنگ عمید

کار، پیشه.

معنی کلمه شغل در فرهنگ فارسی

کار، پیشه، اشغال جمع
( اسم ) کار پیشه جمع : اشغال . یا شغل آزاد . پیشه ای جز شغل دولتی . یا شغل دولتی . کارمند یکی از ادارات دولتی بودن .
با کار و کاردار و مشغول مرد با کار

معنی کلمه شغل در دانشنامه عمومی

شُغل یا پیشه فعالیتی منظم است که در ازای دریافت پول انجام می شود. یک فَرد عموماً یک شغل را با کارمندی، داوطلبی، یا شروع کسب وکار آغاز می کند. مدت زمان یک شغل می تواند از یک ساعت ( درمورد کارهای خاص ) تا تمام طول عمر ( مثلاً در مورد برخی قاضی ها ) به درازا بکشد. اگر یک فرد برای نوع مشخصی از شغل تربیت شده باشد، بدان حرفه یا پیشه می گویند. مجموعهٔ شغل های یک فرد در طول زندگی، سوابق شغلیِ آن فرد را تشکیل می دهد.
شغل (فیلم ۱۹۱۵). شغل ( انگلیسی: Work ) فیلمی به کارگردانی چارلی چاپلین است که در سال ۱۹۱۵ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به چارلی چاپلین، ادنا پرواینس و لئو وایت اشاره کرد.
شغل (فیلم ۱۹۶۱). شغل ( ایتالیایی: Il Posto ) فیلمی در ژانر درام به کارگردانی ارمانو اولمی است که در سال ۱۹۶۱ منتشر شد.
یک فارغ التحصیل جوان کالج اقدام برای بدست آوردن پستی در یکی از بزرگترین شرکت های کشور می کند و…
• لئوناردو دتو به عنوان آنتیتیتا ماستی
• تلیو کزیچ به عنوان روانشناس
شغل (فیلم ۲۰۰۳). «شغل» ( انگلیسی: The Job ( 2003 film ) ) یک فیلم است که در سال ۲۰۰۳ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به داریل هاناه، برد رنفرو، دامینیک سوین، اریک میبیس، و آلکس روکو اشاره کرد.
شغل (فیلم ۲۰۰۹). «شغل» ( انگلیسی: The Job ( 2009 film ) ) فیلمی در ژانر کمدی - درام است که در سال ۲۰۰۹ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به تارین منینگ، ران پرلمن، و جو پانتولیانو اشاره کرد.
معنی کلمه شغل در فرهنگ معین
معنی کلمه شغل در فرهنگ عمید
معنی کلمه شغل در فرهنگ فارسی

معنی کلمه شغل در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی شُغُلٍ: کاری که آدمی را به خود مشغول سازد و از کارهای دیگر باز بدارد
ریشه کلمه:
شغل (۲ بار)
«شُغُل» (بر وزن شتر) و «شُغْل» (بر وزن قفل) هر دو به معنای حادثه و حالتی است که برای انسان روی می دهد و او را به خود مشغول می دارد، خواه مسرت بخش باشد و یا غم انگیز!

معنی کلمه شغل در ویکی واژه

کار یا حرفه‌ای که شخص معمولا در ساعات معینی انجام می‌دهد و از درآمد آن امرار معاش می‌کند، پیشه.

جملاتی از کاربرد کلمه شغل

بغنیمت شمر ایخواجه در ینمدت شغل از دل سوخته گر بکنی بیخ نیاز
صائب به جز از سینه خود چاک زدن نیست شغلی که درین عالم پر مشغله دارم
بشغل عشق ترا شغلها خوش است رفیق وگرنه شغل فراوان و کار، بسیار است
کار تو به ز کار و شغل و ز شغل ماه تو به ز ماه و سال ز سال
فیض گمنامیم این بس که ز خلوتگه فقر شغل دنیا نتوانست مرا پیدا کرد
زین پیش که سودای جنون داشت سرم بودی هوس مشغله و شور و شرم
پس از اعمال سیاست لغو داشتن دو شغل توسط حزب شین فین، ماسکی در اکتبر ۲۰۱۰ از عضویت شورای شهری بلفاست کنار رفت.
ور شغل تو عدل است چه حال به ثوابم
بدین می شغل گیری ساخت پیرم به پیرافشانی اکنون شغل گیرم
ایزد این شغلها کفایت کرد خواجه ناگفته آن چگونه سخن
گرچه شغلش همه آرایش خویش است مدام لیک نبود به خود او این قدر ما مشغول