شمارش. [ ش ُ رِ ] ( اِمص ) شمار. تعداد. ( یادداشت مؤلف ) : خواهی به شمارش ده و خواهی به گزافه خواهیش به شاهین زن و خواهی به کرستون.زرین کتاب.|| ( ق ) ظاهراً. || مشروحاً. || فرضاً. بالفرض و التقدیر. ( ناظم الاطباء ). بمعنی فرض و تقدیر باشد و در جایی استعمال کنند که عربان بالفرض و التقدیر گویند. ( برهان ) ( انجمن آرا ) ( آنندراج ).
معنی کلمه شمارش در فرهنگ عمید
= شمردن
معنی کلمه شمارش در فرهنگ فارسی
شمردن شمار تعداد
معنی کلمه شمارش در دانشنامه عمومی
شُمارِش فرآیند مشخص کردن عنصرهای یک مجموعه متناهی است. در واقع روال تخصیص یک به یک شماره به هریک از اعضای یک مجموعه برای پی بردن به اندازهٔ مجموعه است. شمارش و اندازه گیری از مهم ترین روال های ریاضیات هستند. مفهوم شماره و شمردن بسیار کهنه تر از تاریخ هستند و از این رو چگونگی پیدایش و باروری شمارش ناشناخته است. با این همه می توان گمان کرد که بشر از دیرباز عدد را می شناخته است یا دست کم از کم و بیش بودن شمار چیزها آگاه بوده است؛ زیرا حتی برخی از جانوران هم از چنین درکی برخوردارند. دیر زمانی گذشت تا بشر توانست نشانه هایی هندسی برای نمایش شماره ها بسازد و بی گمان، نمادهای نشان دهندهٔ شماره ها را پیش از نشانه های دیگر ساخته است. شمارش با انگشت: احتمالاً نخستین بار شمارش با انگشت صورت گرفته است. در زبان انگلیسی واژه ی "digit" علاوه بر معنای عادی خود که رقم است، معنای انگشت هم می دهد. شمارش با سنگ ریزه: این روش نیز روشی متداول بوده به طوری که تعدادی سنگریزه ( تعداد مشخصی از آن ها ) در یک کیسه قرار می گرفته. همچنین واژه ی حساب کردن در زبان انگلیسی، مشتق از لفظی لاتینی به معنای سنگریزه است. شمارش با تکه چوب: چینی های قدیم برای محاسبه از تکه چوب استفاده می کردند. به صورتی که ابتدا آن ها را پنج تا پنج تا جدا کرده و به هم می بستند. شمارش با چوب خط: شاید کهن ترین راه نگه داشتن حساب روش های ساده ای باشد که به آن ها چوب خط می گوییم. در چوب خط از تناظر یک به یک یاری می گیرند. نگه داشتن حساب به یاری دسته کردن سنگریزه، یا کشیدن شیاری بر گل و سنگ و چوب، یا کندن دندانه بر شاخه، یا گره زدن ریسمان، ساده ترین و آشناترین روش های نگه داری حساب بوده اند. شمارش با گره زدن: اینکاها برای شمارش دسته های گندمی که درو می کردند، طنابی را گره می زدند. شمارش با علامت گذاری: این روش امروزه هم متداول است؛ به طوری که با تکه ای سنگ یا مداد یا هر چیز دیگر چند خط ( معمولا ۱۰ خط ) می کشیم و خطی مایل بر روی آن ها می کشیم تا یک دسته ایجاد شود. شمارش با چرتکه: شما می توانید با حرکت دادن مهره های چرتکه بر روی سیم های آن، مسئله ای را حل کنید. در اولین سیم طرف راست، هر مهرهٔ زیر میلهٔ عرضی، نمایندهٔ یک، و هر مهرهٔ بالای میلهٔ عرضی، نمایندهٔ پنج است. مهره های سیم دوم در پایین نمایندهٔ ده و در بالا نمایندهٔ پنجاه هستند. در میلهٔ سوم، مهره ها ارقام صد و پانصد را نشان می دهند.
معنی کلمه شمارش در دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] عمل شمردن شماره رکعتهای نماز با دست و سنگریزه و شمردن موارد دیگر را شمارش گویند. عنوان یاد شده در بابهای صلات، حج و اطعمه و اشربه به کار رفته است. شمردن عدد رکعتهای نماز با انگشتان دست، سنگ ریزه و مانند آن، بویژه برای کسی که زیاد سهو میکند، جایز است. به تصریح برخی، شمارش به نحو یاد شده حتی بر کسی که میداند نمازی را که شروع کرده، در آن سهو میکند، واجب نیست. ← جواز اعتماد به دیگری در شمارش شمردن نان مکروه است.
معنی کلمه شمارش در ویکی واژه
شمارش (جمع شمارشها) اسم مصدر شمردن؛ یه فرآیند شمردن.
جملاتی از کاربرد کلمه شمارش
"یکی از پراستفادهترین اصول در شمارش و احتمالات گسسته و ترکیبیات، اصل شمول و عدم شمول است. زمانی که این اصل با مهارت کافی استفاده شود میتواند پاسخ بسیاری از مسائل ترکیبیاتی را بدست آورد."
تو بر خوردی ز گنج شاهوارش چنان کز ساز و رخت بی شمارش
مجموع دویست و سی و یک بشمارش تا دریابی که نام دلخواه منست
عالم که به جهل خود مقر شد از جملهٔ صادقین شمارش
کتاب آن کس که از کس عاریت جست مکن ز اهل خرد دیگر شمارش
در میان جمعیت حدود ۱۰۸۰۰۰ نفری در تونگا حدود ۴۷ مسلمان شمارش شدهاند. مسلمانان در تلاش برای جذب کمک از عربستان و قطر برای احداث مراکز اسلامی هستند.
دولت و حشمت و اندازهٔ عمر تو چنانک در شمارش نرسد وهم ستاره شمری
که مرد مهندس شمارش ندید نه از نامداران پیشین شنید
سپاهی همره او از عدد بیش شمارش از حساب نیک و بد بیش
در شمارش بخشها، دو قسمت آزمایشگاه کیبو یه عنوان یک بخش شمرده شدهاند.
بخر شمارش مشمارش، ای بصیر، بصیر اگرچه او بهسر اندر چو تو بصر دارد
آرش در شاهنامه نام چهارمین پسر کیقباد است. در شاهنامهٔ فردوسی از چهار پسر کیقباد یاد میشود که این چهار برادر طبق شمارش شاهنامه به ترتیب عبارتاند از یکم کیکاووس، دوم کیآرش سوم کیپشین و چهارم آرش.