شنجرف
معنی کلمه شنجرف در فرهنگ عمید
معنی کلمه شنجرف در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه شنجرف
ز رفتنت دل پر اضطراب من در خون نهان شده است چو سیماب در دل شنجرف
پی نوشتن عنوان مدح او باشد شفق که ساید شنجرف همچو دیده من
کف پا را کند خاکش حنایی که هست از لاله در شنجرفسایی
سر و ترک خورشید مینو برید ز نارنج شنجرف بر گل دمید
زمین شود همه از خون کشته شنجرفی هوا شود همه از گرد تیره زنگاری
ز خونریزی تیغش چون زنم حرف سیاهی می شود در خامه شنجرف
رماد را شرر قهر او کند شنجرف جماد را اثر لطف او کند شمشاد
از سوختنم دامان آفاق لبالب چون سوده ی شنجرف ز خاکستر سرخ است
پی خدنگ جگر گون به خون مردم کرد بهانه ساخت که شنجرف بوده پی گم کرد
آن لب لاله کشید از شنجرف و آن خط سبزه نوشت از زنگار