معنی کلمات "فرهنگ معین" - صفحه 121
- کلاً
- کلاچ
- کلاک
- کلاژ
- کلب
- کلبه
- کلر
- کما
- کمد
- کمدین
- کمر بسته
- کمر کشیدن
- کمر گشودن
- کمردار
- کمرساز
- کمرو
- کمست
- کمند
- کمه
- کمون
- کمپ
- کمپانی
- کمیاب
- کنار آمدن
- کنار گرفتن
- کنار
- کنارنگ
- کناره گیر
- کناس
- کناغ
- کنام
- کنانه
- کناک
- کنب
- کنبوره
- کند
- کندز
- کندش
- کندن
- کنده
- کندو
- کندواله
- کندوری
- کندی
- کنز
- کنس
- کنسرسیوم
- کنسرواتوار
- کنش
- کنشت
- کنیس
- کنیز
- کودکی
- کوراب
- کوران
- کوردین
- کورس
- گاه شمار
- گاه گاه
- گاه گیر
- گاه
- گاهنامه
- گاهگاه
- گاهی
- گاهشماری
- گاو زمین
- گاو سامری
- گاو موسی
- گاو گردون
- گاوبند
- گاودم
- گاودوش
- گاورس
- گاورسه
- گاژ
- گبر
- گبز
- گبست
- گبه
- گته
- گداختن
- گراس
- گرانبار
- گرانجان
- گرانمایه
- گرانی کردن
- گراور
- گرایستن
- گرباس
- گربال
- گرد برانگیختن
- گرداس
- گردسوز
- گردشگر
- گردن برده
- گردن شق
- گرفت
- گرفتار آمدن
- گرفته
- گرفتاری
- گرفتار
- گردن زدن
- گردشگری
- گردشگاه
- گردباد
- گرداگرد
- گرداننده
- گرداندن
- گردان
- گربه بید
- گربز
- گراینده
- گرایش
- گراه
- گرانیت
- گرانی
- گرفتگی
- گرم خو
- گرم سخن
- گرم شدن
- گرم کن
- گرم
- گرمابه
- گری
- گریان
- گریبان
- گریبانگیر
- گریبانی
- گریج
- گریختن
- گریم
- گزارشگر
- خفاء
- خل
- خلایق
- خلص
- خلقان
- خلقت
- خواب نما
- خوش بین
- خوشحال
- خوشیده
- خوفناک
- خون افشان
- خُش
- خیل
- خیم
- داد دادن
- داد
- دادستانی
- دار و گیر
- دارات
- دارس
- دارنده
- داستار
- دغل
- دفاع
- دفینه
- دروب
- درون
- درکات
- درگیر
- دریابار
- دریاکش
- دزدیدن
- دست افشان
- دست انداز
- دست تنگ
- دست خوش
- دست پخت
- دست گرفتن
- دستارچه
- دسته بندی
- دستهبندی
- دسک
- دسیسه
- دعت
- دغدغه
- درمل
- درو
- دقیقی
- دل دادن
- دل گرفتن
- دلام
- دلاک
- دلایل
- دلبند
- دوخت
- دوري
- دوشاب
- دوشه
- دوشیدن
- دومان
- دوپینگ
- دوگانه
- دویک
- دَش
- دِر
- دِه
- دژخیم