دلاک

دلاک

معنی کلمه دلاک در لغت نامه دهخدا

دلاک. [ دَل ْ لا ] ( ع ص ) تن مالنده. مالنده. آنکه در حمام تن را مالش دهد. ( از ذیل اقرب الموارد از تاج ). آنکه در حمام اندام مردم را بمالد و کیسه کشد. ( از غیاث ) ( آنندراج ). مشت مال کننده که بدن را خالی یا با روغن مالش دهد. ( لغت محلی شوشتر، نسخه خطی ). آنکه در حمام اندام مالد و خدمت کند. ( از شرفنامه منیری ). آنکه در حمام شوخ تن دیگران با کیسه و جز آن پاک کند. مشت مال چی. کیسه کش. رنجبر. رنجبر حمام. قائم :
سوی دلاکی بشد قزوینیی
که کبودم زن بکن شیرینیی.مولوی. || آنکه در حمام سر سترد. ( شرفنامه منیری ). سرتراش. ( لغت محلی شوشتر، خطی ). موی ستر. موی تراش. مزین. حلاق. سلمانی. تانگول. آینه دار.
- امثال :
دلاکهاچون بیکار مانند سر یکدیگر تراشند. ( امثال وحکم دهخدا ).
|| حجام. گرا. گرای.

معنی کلمه دلاک در فرهنگ معین

(دَ لّ ) [ ع . ] (ص . )۱ - کیسه کش . ۲ - موی تراش ، سلمانی .

معنی کلمه دلاک در فرهنگ عمید

کسی که در گرمابه مردم را کیسه می کشد و شست و شو می دهد، کیسه کش.

معنی کلمه دلاک در فرهنگ فارسی

کیسه کش، کسی که درگرمابه مردم راکیسه میکشد
( صفت ) ۱ - کسی که در حمام مردم را کیسه کشد کیسه کش ۲ ٠ - موی تراش سلمانی ٠

معنی کلمه دلاک در دانشنامه عمومی

دلاک ( به لاتین: Dalak ) یک منطقهٔ مسکونی در افغانستان است که در ولایت بامیان واقع شده است.

معنی کلمه دلاک در ویکی واژه

[dællɒk]، /دَلّاک/
کیسه کش.
موی تراش، سلمانی.
کیسه‌کش، مشت و مال دهنده، مشت‌مال‌ده، مشت‌مال‌چی، مشت‌مال‌کار.

جملاتی از کاربرد کلمه دلاک

خیره شد دلاک و پس حیران بماند تا بدیر انگشت در دندان بماند
دربی دلاکاپیتاله در کشورهای انگلیسی زبان با نام «دربی رم» شناخته می‌شود و مسابقه‌ای بین لاتسیو و رقیب اصلی‌اش باشگاه آ.اس. رم می‌باشد که در زمرهٔ احساسی‌ترین مسابقهٔ رقیبان فوتبالی در جهان است. لاتسیو همچنین یک رقابت شدید با باشگاه ناپولی دارد.
بعد ازان کیسه به کف دلاک بر وی دست یافت کیسه می مالید بر سیمین تنش با صد شتاب
به عبارت دیگر، تدلاک استدلال می‌کند که با بازنمایی بصری ویژگی‌های اجرای شفاهی در متون نوشتاری، روش‌های اتنوپوتیک کیفیت‌های زیبایی‌شناختی اجرا را با دقت بیشتری نسبت به متن با قالب‌بندی یکنواخت در پاراگراف‌های منثور منتقل می‌کنند. خود تدلاک اتنوپوتیک را این‌گونه تعریف می‌کند: «شعری غیرمتمرکز، تلاشی برای شنیدن و خواندن اشعار دور دیگران، خارج از سنت [شعری] غربی که اکنون می‌شناسیم.»
مانند خانواده های(اعتراف،دلاک،اقامحمدی،مهاجر،موجنی پور و...)
بس دلاکورا زان پیل رسیده ست الم بس کسا کورا زان پیل بدردست جگر
تیغ دادن بر کف دلاک مست به که افتد شاهی احمد را به دست
در این دوران او مجسمه‌های بسیاری می‌سازد از جمله:مجسمهٔ گچی فردوسی، مجسمه‌های نیم‌تنه و تمام قد امیرکبیر، مجسمه ابوالقاسم، مجسمهٔ الیاس دوره‌گرد و دلاک حمام. ماندگارترین مجسمهٔ این دوران، که در سال ۱۳۰۵ ساخته شده‌است، مجسمهٔ سیاه نی‌زن (حاج مقبل) است که از گچ فرنگی پتینه شده ساخته شده‌است و ارتفاع آن ۹۳ سانتی‌متر است و هم‌اکنون در موزه هنرهای ملی نگه‌داری می‌شود.
دلاکرشمه آن شاه نازنینان بین به سحر و شعبده آشوب پاکدینان بین
در هری پاتر و شاهزاده دورگه او به دلیل نامزدی ناگهانی فلور دلاکور و بیل ناراحت است و هری در کریسمس به خانهٔ آن‌ها می‌آید.
در هری پاتر و یادگاران مرگ او در عروسی بیل و فلور همراه با خانم دلاکور (مادر فلور) اشک می‌ریزد و سرانجام در پایان داستان بلاتریکس لسترنج را به قتل می‌رساند.
این جانوران رده چندلاکه‌ای‌ها را تشکیل می‌دهند و این رده ۹۰۰ تا ۱۰۰۰ گونه را در بر می‌گیرد.
حمام شدم به گوشه ای بنشستم با خدمت دلاک بسی پیوستم
توسعه اتنوپوتیک به‌عنوان یک زیرشاخه مطالعاتی جداگانه، عمدتاً از اواسط قرن بیستم توسط انسان‌شناسان و زبان‌شناسانی مانند دنیس تدلاک و دل هایمز آغاز شد. هم تدلاک و هم هایمز از تحلیل اتنوپوتیک برای بازگشت عدالت به غنای هنری هنر کلامی بومیان آمریکا استفاده کردند، و درحالی‌که در برخی جزئیات تحلیلی اختلاف نظر دارند، در مورد مسائل و اهداف اساسی اتنوپوتیک اتفاق نظر دارند.
در گذشته، در بسیاری از نقاط دنیا، سلمانی‌ها نیز، به‌مانند دلاکان در برخی امور پزشکی و دندانپزشکی دخالت می‌کردند.
لاف طاقت مزن دلاکه ترا شیر پنداشتیم و روباهی
بسا سرا که به صارم برید در مغفر بسا دلاکه به ناوک درید در جوشن
مه دلاک من آیینه اهل نظر است هر زمان صید کسی کرده بشکل دگر است
گبوزا در انتخابات ریاست جمهوری موزامبیک دسامبر ۲۰۰۴ با کسب ۶۴ درصد آرا پیروز شد و دوباره در انتخابات ریاست جمهوری اکتبر ۲۰۰۹ برای مدت پنج سال دیگر توانست در مقابل «آفونسو دلاکاما» رهبر سابق شورشیان این کشور از حزب مقاومت ملی موزامبیک و «دیوید سیمانگو» شهردار بیرا به پیروزی برسد.
رخش سیاه که از بهر چرک دنیایی نهد به هر کف پارو چو کیسه دلاک