گرفتار آمدن

معنی کلمه گرفتار آمدن در لغت نامه دهخدا

( گرفتار آمدن ) گرفتار آمدن. [ گ ِ رِ م َ دَ ] ( مص مرکب ) اسیر شدن. مبتلا شدن. گیر افتادن :
چنین بود ماهوی را رای و راه
که آید بدانسان گرفتار شاه.فردوسی.گرفتار آمد صد و شصت گرد
دگر غرقه گشتند و کس جان نبرد.اسدی ( گرشاسب نامه ).تو قیمت این روز ندانی مگر آنگاه
کایی به یکی بدتر از این روز گرفتار.ناصرخسرو.چون گرفتار آمدی در دام او
چون شدی اندر قفس ناکام او.مولوی.بهمه حال اسیری که ز بندی برهد
خوشترش دان ز امیری که گرفتارآید.سعدی ( گلستان ).هر که بتأدیب دنیا راه صواب نگیرد بتعذیب عقبی گرفتار آید. ( گلستان ). گفت [ روباه ] خاموش که اگر حسودان بغرض گویند شتر است و گرفتار آیم... ( گلستان ).
|| عاشق شدن. شیفته گردیدن.

معنی کلمه گرفتار آمدن در فرهنگ معین

( گرفتار آمدن ) ( ~ . مَ دَ ) (مص ل . ) ۱ - اسیر شدن . ۲ - عاشق شدن .

معنی کلمه گرفتار آمدن در فرهنگ فارسی

( گرفتار آمدن ) ( مصدر ) ۱ - مبتلی شدن دچار شدن . ۲ - در بند شدن مقید گشتن . ۳ - اسیر شدن برده گشتن : و هیچکس از آن عرب خلاص نیافتند الا همه یا کشته یا گرفتار شدند . ۴ - صید شدن شکارشدن . ۵ - عاشق شدن دلباخته گردیدن : نگهبانان بترسیدند از آن کار کزان صورت شود شیرین گرفتار . ( نظامی )

معنی کلمه گرفتار آمدن در ویکی واژه

اسیر شدن.
عاشق شدن.

جملاتی از کاربرد کلمه گرفتار آمدن

گرفتار آمدند آخر به چنگ جنگیان او سپاهی‌کز بلاساغون و خانی‌ کز طراز آمد
عقل را چبود نهایات الکمال جز گرفتار آمدن در دام عشق
جمله جوهر را خریدار آمدند اندرین معنی گرفتار آمدند