معنی کلمه گرانی کردن در لغت نامه دهخدا
هر آنگه که دینار بردی به کار
گرانی مکن هیچ بر شهریار.فردوسی.در دهان دار تا بود خندان
چون گرانی کند بکن دندان.سنائی. || خودخواهی. خودپسندی. تکبر :
پیر بدو گفت جوانی مکن
درگذر از کار و گرانی مکن.نظامی. || گرانجانی. سخت جانی :
بطول قطعه گرانی نکردم از پی آن
کز این متاع در این عرضگاه ارزان است.انوری ( دیوان ص 351 ).تو نه و من در جهان زندگان
راستی باید گرانی میکنم.؟ ( از سندبادنامه ص 151 ).بر او زین سپس گو سر خویش گیر
گرانی مکن جای دیگر بمیر.سعدی ( بوستان ).هرکه بی او زندگانی میکند
گر نمی میرد گرانی میکند.سعدی ( طیبات ).