کنشت

معنی کلمه کنشت در لغت نامه دهخدا

کنشت. [ ک ُ / ک ِن ِ ] ( اِ ) به معنی آتشکده است و معبد یهودان. ( برهان ) ( از ناظم الاطباء ). آتشکده پارسیان و محل عبادت آنان بوده چنانکه مسجد و مکه در میان مسلمانان قبله و معبد است. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). آتشکده را گویند. ( فرهنگ جهانگیری ) ( از فرهنگ رشیدی ). بتخانه ، و در رشیدی آتشکده و در برهان... به معنی معبد یهود و در سراج نیز... عبادتخانه کفار. ( غیاث ). معبد یهودان خصوصاً و عبادتگاه کافران عموماً. ( فرهنگ فارسی معین ). در پهلوی «کنشیا» ( مجمع ) عبری «کنسث » ( جامعه )، آرامی «کنوشتا» ( کنیسه ). ( از حاشیه برهان چ معین ). نیازشگاه یهودان . ( حاشیه فرهنگ اسدی نخجوانی از یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). کنیسه . نمازخانه. کلیسا. کلیسیا. کلیسه. مقابل مسجد.نمازگاه. ( یادداشت ایضاً ) : مشتری دلالت دارد بر مزگت ها و منبرها و کنشت و کلیسا. ( التفهیم ).
ز سرگین و دستار و زربفت و خشت
همی گفت با سفله مرد کنشت.فردوسی.پدر دیر او بود و مادر کنشت
نگهبان و جوینده خوب و زشت.فردوسی ( شاهنامه چ دبیرسیاقی ج 5 ص 2385 ).مست را مسجد و کنشت یکیست
نیست را دوزخ و بهشت یکیست.سنائی.اگر رأی جهان آرای فیروزی مرا فیروزی اقطاع مابین الحصنین فرموده بنای کنشتی و سرایی اطلاق فرماید در جهانداری و بختیاری همانا کمال عاطفت افزاید. ( ترجمه محاسن اصفهان ص 19 ).جهودان را کنشت است و ترسایان را کلیسیا و گبرکان را آتشگاه. ( تاریخ سیستان ). و در شارستان مرو کنشتی بنا کرد و آن کنشت به نزدیک بنی اسرائیل بنای بزرگوار بود. ( تاریخ بیهق ص 22 ).
به دست آز مده دل که بهر فرش کنشت
ز بام کعبه ندزدند مکیان دیبا.خاقانی.دوزخی افتاده به جای بهشت
قیصر آن قصر شده در کنشت.نظامی.به عقیدت جهود کینه سرشت
مار نیرنگ و اژدهای کنشت.نظامی.کنشت و کلیسا خراب کردند. ( کتاب النقض ص 510 ).
وان دگر بهر ترهب در کنشت
وان دگر بهر حریفی سوی کشت.مولوی.هین چه راحت بود زان آواز زشت
کو فتاد از وی به ناگه در کنشت.مولوی ( مثنوی چ خاور ص 336 ).ترا آسمان خط به مسجد نوشت
مزن طعنه بر دیگری در کنشت.سعدی.همه کس طالب یار است چه هشیار و چه مست

معنی کلمه کنشت در فرهنگ معین

( کِ یا کُ نِ ) [ په . ] (اِ. ) ۱ - معبد یهودیان (خصوصاً ). ۲ - عبادتگاه ، کافران (عموماً ).

معنی کلمه کنشت در فرهنگ عمید

= کنش
عبادتگاه غیرمسلمانان، عبادتگاه یهودیان: تو را آسمان خط به مسجد نبشت / مزن طعنه بر دیگری در کنشت (سعدی۱: ۱۷۶ ).

معنی کلمه کنشت در فرهنگ فارسی

آتشکده، دیر، معبدنصاری، معبدیهود، کنیسه، کلیسا، کنش وکنست نیزگفته اند
کنش بگفتار گرسیوز بدکنشت بنوی درختی ز کینه بکشت .

معنی کلمه کنشت در دانشنامه آزاد فارسی

کِنِشت
رجوع شود به:کنیسه

معنی کلمه کنشت در ویکی واژه

معبد یهودیان (خصوصاً)
عبادتگاه، کافران (عموماً)

جملاتی از کاربرد کلمه کنشت

هرکجا رود ملک ملک اوست خواه در حرم خواه در کنشت
به تاراج کنشت ما برون تاز صلیب هستی ما سر نگون ساز
وقتی هوروویتس کودک بود، مادرش -که او همیشه ستایش‌اش می‌کند- کتاب‌های فرانکنشتاین و دراکولا را به او معرفی کرد و در سیزده سالگی نیز، یک جمجمهٔ انسان به‌عنوان هدیهٔ تولد به او داد.
کنیسا یا کنشت به نیایشگاه و محل اجتماعات دینی یهودیان گفته می‌شود.
وفا مجوی ز دشمن که پرتوی ندهد چو شمع صومعه افروزی از چراغِ کنشت
نس در ۱۳ ژانویه ۲۰۰۴ در کنار دوستش یوهان روپرت اقامت داشت که هنگام پایین‌آمدن از قله‌ای به سمت ملک روپرت در کوهستان دراکنشتاین در نزدیکی شهر فرانشهوک در خارج از کیپ تاون، آفریقای جنوبی، در یک سانحه کوهنوردی جان باخت. بر اساس گزارشات پلیس، تجهیزات محکم‌کاری نس از دامنه کوه متخلخل، شل شده و منجر به سقوط ۱۰۳ متری شده است. او در زمان مرگ ۶۶ سال داشت.
تو نیز سجدهء بت کن به طوع اگر بینی که اقتدا به کنشت و کلیسیا کردند
به نیکو منشت و گوشت و کنشت بیارای خود را چو خرم بهشت
گر تو در کعبه نباشی ای بدا حال حرم ور تو در بتخانه آیی ای خوشا وقت کنشت
ترسا بچه‌ای دوش همی‌گفت که حافظ حیف است که هر دم کند آهنگ کنشتی
بیعه (کلیسا) • صَلات (کنیسه، کنشت) • صومعه (دِیر) • مِحراب • مسجد
از جمله فیلم‌های او می‌توان به هیولای فرانکنشتاین اشاره کرد که یکی از نخستین فیلم‌های ترسناک سینمای ایتالیا محسوب می‌شود.
صوفی از میکده گر فهم کند بوی کباب از در کعبه رود دست فشان سوی کنشت
با معصیتم که کرده ای امن کنشت با عاطفتت که می برد آب بهشت
عشق نه کعبه شناسد نه کنشت عشق نه دوزخ گذارد نه بهشت