گاورسه. [ وَ س َ / س ِ ] ( اِ ) جمانه ، و آن حبه ای است که از سیم کنند چند ارزنی. گاورس. گاورسه سیمین و زرین و ارزیز. بژه های خرد بود. و بسیاری و اندکی و صلبی و نرمی آن به اندازه ماده بود وبحسب آن و در جمله میل به صلبی دارد. علاج آن بعلاج نَمَله نزدیک است. ( ذخیره خوارزمشاهی ) : گاورسه چو کردمی ندانی بایدت سپرد زر به زرگر. ناصرخسرو.رجوع به جاورسیه و کهله شود.
معنی کلمه گاورسه در فرهنگ معین
(وَ رْ س ) (ص . ) ۱ - هرچیز خرد و ریز مانند گاورس . ۲ - ریزه کاری در زرگری به ویژه در انگشتر.
معنی کلمه گاورسه در فرهنگ عمید
هرچیز خرده ریزه که شبیه گاورس باشد: گاورسه چو کرد می ندانی / بایدْتْ سپرد زر به زرگر (ناصرخسرو: ۹۴ ).
معنی کلمه گاورسه در فرهنگ فارسی
هرچیزخرده ریزه که شبیه به گاورس باشد، کاورسه هم گفته شدهگاورسه کاری:ریزه کاری درزرگری بخصوص دراطراف انگشتری ( اسم ) حبه ای که از سیم سازند بانداز. یک ارزن : گاورسه چو کرد می ندانی بایدت سپرد زر بزرگر . ( ناصر خسرو ) یا گاورس. نقره گون . گوهر تیغ .
جملاتی از کاربرد کلمه گاورسه
بلارک به گاورسه نقره گون ز نقره برآورده گاورس گون
جرم خورشید اگر عکس پذیرد زدلت در هوا ذره چو گاورسه زرناب شود