گریبان

معنی کلمه گریبان در لغت نامه دهخدا

گریبان. [ گ ِ ] ( اِ مرکب ) مرکب از دو جزو: جزو اول در اوستا «گریوا» ( گردنه ، کوه )، پهلوی «گریوک » ( گردنه ، کوه )، هندی باستان «گریوا» ( پشت کردن )، پهلوی «پان « » گریوی » . و جزو دوم پسوند اتصاف و حفاظت است ؛ جمعاً بمعنی محافظ گردن. بخشی از جامه که پیرامون گردن قرار گیرد. ( حاشیه برهان چ معین ذیل : گری ، گریبان ). چرخ. ( صحاح الفرس ) ( برهان ). مرکب است از لفظ گری بمعنی گردن و عنق و کلمه بان که بمعنی دارنده و حافظ باشد. ( غیاث ) ( آنندراج ).یقه. یخه. جرباء القمیص. ( منتهی الارب ) :
پر آب ترا غیبه های جوشن
پر خاک تراچرخه گریبان.منجیک.چو آتش کنی زیر دامن درون
رسد دود زود از گریبان برون.اسدی.نبینی حرص این جهال بدکردار از آن پس
که پیوسته همی درند بر منبر گریبانها.ناصرخسرو.تا بدیدم دامن پرخونش چشم من ز اشک
بر گریبان دارم آنچ آن ماه را بر دامن است .سنایی ( دیوان چ مدرس رضوی ص 597 ).زیرک دست به گریبان مغفل زد. ( کلیله و دمنه ).
مرا نماند روزی هوای دامن گیر
که بی گناه برآید سر از گریبانم.سوزنی.گل ز گریبان سمن کرده جای
خارکشان دامن و گل زیر پای.
باد بدگوی تو شاها چو گریبان بی سر
وز شرف هفت فلک گوی گریبان تو باد.مجیر بیلقانی.دست در گریبان یکدیگر کشیدند. ( ترجمه تاریخ یمینی ).
تا نداند سر من تردامنی
خون دل سر در گریبان میخورم.عطار.سگ و دربان چو یافتند غریب
این گریبانش گیرد آن دامن.سعدی.دشنامم داد سقطش گفتم ،گریبانم درید زنخدانش گرفتم. ( گلستان ). جالینوس ابلهی را دید دست در گریبان دانشمندی زده. ( گلستان ).
ز بوی پیرهن مصر بیدماغ شود
صبا که راه به آن غنچه گریبان برد.صائب ( از آنندراج ).هفت گویست گریبان ترا ز آن هفت است
عدد ارض و سماوات و نجوم سیار.نظام قاری ( دیوان ص 11 ).سر با مست گریبان یقه ای با مقلب
آن کنیسه که زدند از پی دفع امطار.نظام قاری ( دیوان ص 12 ).- از یک گریبان سر بیرون آوردن ، از یک جیب سر برآوردن ؛ با یکدیگر توأم بودن. مساوی بودن. ملازم همدیگر بودن :
حسن و عشق از یک گریبان سر برون آورده اند.

معنی کلمه گریبان در فرهنگ معین

(گَ ) (اِمر. ) بخشی از جامه که گردن را در برمی گیرد، یقه .

معنی کلمه گریبان در فرهنگ عمید

آن قسمت از جامه که اطراف گردن را می گیرد، یخۀ جامه.

معنی کلمه گریبان در فرهنگ فارسی

یخه، یخه جامه، آن قسمت ازجامه که اطراف گردن رابگیرد، گریوان هم گفته شده
( اسم ) بخشی از جامه که اطراف گردن قرار گیرد یقه یخه : جالینوس ابلهی را دید دست در گریبان دانشمندی زده . یا ترکیبات اسمی : گریبان دشت . میان دشت وسط دشت . یا گریبان سمور . پوستین سمور . یا گریبان کوه . کمر کوه . یا ترکیبات فعلی : از یک گریبان سر بیرون آوردن . ۱ - با یکدیگر توام بودن . ۲ - ملازم همدیگر بودن . یا دست از گریبان کسی برداشتن . وی را رها کردن دست از او برداشتن : گویند بدار دستش از دامن تا دست بدارد از گریبانم . ( سعدی ) یا و دست گریبان ( دست به گریبان ) شدن با کسی . گلاویز شدن با او . یا دست و گریبان ( دست به گریبان ) بودن با کسی یا چیزی . مبتلی شدن به وی . توضیح فصیح دست و گریبان است نه دست بگریبان . یا سر از گریبان بر آوردن . بیدار شدن . یا سربه گریبان بودن . ۱ - سر داخل گریبان بودن . ۲ - در فکر بودن در اندیشه بودن . یا سر در گریبان بردن . ۱ - سر را داخل گریبان کردن . ۲ - بفکر فرو رفتن . ۳ - بعالم خلسه فرو رفتن . یا سر در گریبان عزلت کشیدن . منزوی شدن گوشه گیری کردن . یا گریبان پاره کردن . دریدن گریبان پاره کردن آن . یا گریبان چاک کردن . دریدن و شکافتن گریبان . یا گریبان چاک کردن صبح . طلوع کردن صبح . یا گریبان چراغی گرفتن . ۱ - چراغ بدست گرفتن . ۲ - سوزی و صفایی بهم رساندن . یا گریبان دامن کردن . سر بگریبان فرو بردن عارفان مراقبه .

معنی کلمه گریبان در ویکی واژه

بخشی از جامه که گردن را در برمی گیرد، یقه.

جملاتی از کاربرد کلمه گریبان

آنچنان بلبل من واله و حیران گل است که شکاف قفسم چاک گریبان گل است
در سال ۱۹۸۳ ال عال با بحران‌های داخلی و خارجی دست به گریبان بود. حمله‌های پی در پی تروریستی از یک سو و بخصوص اعتصاب کارکنان شرکت باعث شد تا در تاریخ ۱۲ سپتامبر ۱۹۸۳، دولت اسرائیل دستور به متوقف کردن تمامی پروازهای ال عال به مدت چهار ماه بدهد. این شرکت در پایان سال ۱۹۸۳ با ضرر ۱۲۳ میلیون دلاری مواجه شد.
دمی نبود که دل از رخنه‌های سینه از هجرت به استقبال هر چاک گریبانم نمی‌آید
اشپورت فقاند زیگن یک باشگاه فوتبال در آلمان واقع در شهر زیگن است. پس از ورشکستگی در سال ۲۰۰۸، این تیم از دسته اول به اجبار به لیگ دسته پنجم سقوط کرد. تیم زیگن در سال ۲۰۱۲ موفق به صعود به لیگ دسته چهار شد اما همچنان با مشکلات دست به گریبان بود و بین لیگ دسته چهار و پنج جابه‌جا می‌شد. در سال ۲۰۱۷، باشگاه مجبور شد برای بار دوم اعلام ورشکستگی کند. ورزشگاه خانگی این تیم لیمباخ اشتادیوم است که دارای گنجایش ۱۸٬۵۰۰ نفر است.
گریبانم دریدی تو و دامانم کشیدی تو کدامم من چه نامم من مرا جان تو مرا تن تو
در فصل ۹۹–۱۹۹۸ الکس از آمادگی به دور بود ضمن اینکه یووه هم با اتهامات دوپینگ که بعداً از آن تبرئه شد دست به گریبان بود. در اکتبر همان سال الکس دچار مصدومیت شدیدی از ناحیهٔ زانو در برخورد با مارکو زانچی مدافع اودینزه شد و تا آخر فصل از رقابت‌ها دور ماند. یووه بدون او دچار مشکل شد و فصل را با رتبهٔ نازل ششم به پایان رساند.
بیند اگر ز چاک گریبان تن تو را در باغ گل ز شرم بود سر فرو به جیب
تا دل آزاده در زنجیر زلفت بسته ام با خود از دیوانگی دست و گریبانم دگر
اولین کتاب این مجموعه با نام آمبر براون مداد شمعی نیست، مربوط به دورانی است که پدر و مادر آمبر براون به تازگی از یکدیگر جدا شده‌اند و مادر آمبر با مرد دیگری به نام الکس آشنا شده‌است. پدر آمبر نیز به خاطر کار جدیدش به پاریس، فرانسه مهاجرت کرده‌است. در دورانی که آمبر با جدایی پدر و مادرش دست‌به گریبان است، صمیمی‌ترین دوستش به نام جاستین دانیلز به سبب وضعیت شغلی پدرش به آلاباما می‌روند. این دو رویداد پایه اصلی مجموعه آمبر براون را تشکیل می‌دهد.
رفت از هوش و، به هوش آمده و، او صیحه کشید گیسوان کرد پریشان و گریبان بدرید
پیر کنعان نکشد سر به گریبان،چه کند؟ یوسفی بر سر بازار نمانده است امروز
دامن شب دم صحبت به تکلف مسپار کز برای سر خورشید گریبان گردد
مگو عیب یقه تو ای دگمه بیش بدارید سر در گریبان خویش
ابلوموفمیسم، به گفته آندره‌ی، درد بی درمانی است که گریبان ایلیا را رها نمی‌کند و تا دم مرگ همراه اوست. ابلوموف زندگی آسوده در کنار یک بیوه زن میانسال را به عشق اولگا ترجیح می‌دهد. ثمره این ازدواج کودکی است که شباهت بسیار به کودکی ابلوموف دارد.
آن قواره که برآید زگریبان قاری شاعری غیر تو تشبیه بمه کرد نکرد