معنی کلمه گریبانی در لغت نامه دهخدا
وز دست چو سنگ تو نمی یابد
مؤذن بمثل یکی گریبانی.ناصرخسرو.چون نکوشی که بپوشی شکم و عورت
دیگران را چه دهی خیره گریبانی.ناصرخسرو.چو بنمود در تسملو آن زره
گریبانی از اوحدی گفت زه.نظام قاری ( دیوان ص 182 ).بنده را خلعت دهد صاحب برای بندگی
چون گریبانی شود تو میشوی سرکش چرا.اسماعیل ایمانی ( از آنندراج ).|| پوستی را نیز گویند که بر گریبان پوستین و کردی و کاتبی دوزند. ( برهان ).