( دغدغة ) دغدغة. [ دَ دَ غ َ ] ( ع مص ) طعن کردن بر کسی بوسیله سخنی. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || سستی کلام. ( منتهی الارب ). ضعیف و سست گفتن سخن را و خالص نکردن معنی آن. ( ازاقرب الموارد ). زغزغة. || پنهان کردن چیزی. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). زغزغة. || جستن بند سر مشک را جهت گشادن. ( منتهی الارب ). قصد کردن گشودن سر مشک را. ( از اقرب الموارد ). زغزغة. || فسوس. ( منتهی الارب ). استهزاء کردن کسی را. ( از اقرب الموارد ). زغزغة. و رجوع به زغزغة شود. || نرم مالیدن چیزی را. ( منتهی الارب ). دغدغة. [ دَ دَ غ َ ] ( ع اِمص ) خارش درون گلو و بغل و در شرم زن و نره وقت انزال و در جای باریک از کف پا، و ممکن است برای قسمتی از اندام انسان هم نباشد. ( از منتهی الارب ). غلغلیج کردن. ( دهار ). نوعی نیشگون گرفتن و ملاعبت است در زیر بغل و بن ران و یا درون کف پای که بر اثر آن حالتی به انسان دست میدهد که ناچار از خندیدن باشد، و عامه آنرا زکزکة گویند. ( از اقرب الموارد ). غلغلک. و رجوع به دِغْدِغة شود. دغدغة. [ دِ دِ غ َ ] ( ع اِمص ) جنبانیدن انگشتان دست در زیر بغل و پهلوی کسی تا بخنده افتد. ( برهان ). جنبانیدن انگشتان در زیر بغل کسی برای خندانیدن او. ( آنندراج ). خارش و حرکت پی هم و جنبانیدن انگشتان زیر بغل و پهلوی کسی تا به خنده افتد. ( غیاث ). چِقون. چقونک که چِقچقه مخفف آن است و آن چسبانیدن انگشتان است در زیر بغل یا پهلوی کسی تا بخنده افتد. ( لغت محلی شوشتر، نسخه خطی ). آن باشد که کسی دست زیر بغل دیگری برد تا خنده بر او افتد. ( صحاح الفرس ). خارخار. غغلک. غلغلی. غغلیج. غلغلیچ. غلغلیچه. غلمج. غلملج. غلملیج. کلغوجه. || کف پا خاریدن. ( برهان ). خاراندن کف پا. ( لغت محلی شوشتر، نسخه خطی ). دغدغه. [ دَ دَ غ َ / غ ِ ] ( از ع ، اِمص ، اِ ) ترس و بیم و تشویش خاطر. ( برهان ) ( از غیاث ). وسوسه و واهمه و تشویش در خاطر، و با لفظ بردن مستعمل است. ( از آنندراج ). اضطراب خاطر، و بدین معنی ظاهراً فارسی است. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) : شکر قدح تلخ مکافات چه گویم کز خاطر من دغدغه روز جزا برد.صائب ( از آنندراج ).- بی دغدغه ؛ بی پریشانی. بدون ترس و بیم. - دغدغه خاطر ؛ تشویش خاطر. پریشانی خاطر. آشفتگی خاطر. - دغدغه مند ؛ مشوش خاطر. پریشان حواس.
۱. بیم، نگرانی، تشویش خاطر. ۲. [قدیمی] با سر انگشت به جایی از بدن کسی زدن که به خنده آید، غلغلک دادن. ۳. [قدیمی] سستی کلام. ۴. [قدیمی] طعن کردن.
معنی کلمه دغدغه در فرهنگ فارسی
۱ - ( مصدر ) پنهان کردن چیزی را . ۲ - ( اسم ) خارش درون گلو و بغل و غیره . ۳ - فسوس . ۴ - ( اسم ) ترس بیم تشویش خاطر .
معنی کلمه دغدغه در ویکی واژه
دغدغة نگرانی، بیم، تشویش.
جملاتی از کاربرد کلمه دغدغه
او شروع به کار بر روی اپرای سالامبو کرد که از ۱۸۶۰ تا ۱۸۶۳، طول کشید و سپس ناتمام ماند. سپس به سن پترزبورگ برگشت و توانست برای خود شغلی دست و پا کند و به عنوان یک کارمند دون پایهٔ دولت به کار مشغول شود. در همان ایام بود که در یک آپارتمان بزرگ با پنج هنرمند و روشنفکر دیگر همخانه شد. آنها در مورد هنر، مذهب، فلسفه و سیاست مبادله افکار میکردند و به خود نام کمون داده بودند. در این جوّ پرشور هنری و روشنفکری، او طیف گستردهای از ایدههای هنری و علمی مدرن، شامل کارهای برانگیزاننده چرنیشفسکی که در مورد تضاد فرم و محتوا معروف بودند را خواند و از آنها تأثیر گرفت و بیش از پیش ایدئال رئالیسم هنری یعنی دغدغهٔ نشان دادن زندگی همان گونه که واقعاً هست را پذیرفت.
سخت در حیرتی از غیبت مهدی ای فیض این وساوس ز دل، این دغدغه از یاد ببر
محتشم خواهی اگر دغدغهناکش سازی غزلی وسوسهفرماتر ازین میباید
پیش از جنگهای جهانی، کشورهای اروپای غربی بهطور کلی به جای روابط با آمریکای شمالی، دغدغههای قارهای و ایجاد امپراتوریهای استعماری در آفریقا و آسیا داشتند. به همین ترتیب نیز، آمریکا به مسائل داخلی و مداخلات در آمریکای لاتین مشغول بود، اما علاقه چندانی به امور اروپا نداشت و کانادا، علیرغم اینکه در سال ۱۸۶۷، از طریق کنفدراسیون، عنوان حاکمیت خودمختار را به دست آورد، هنوز استقلال کامل سیاست خارجی را به عنوان بخشی از امپراتوری بریتانیا اعمال نکرده بود.
بیشتر فیلمهای پناهنده با محوریت موضوعات زنان و دغدغههای فردی- اجتماعی آنان در فضای فرهنگی سنتی یا نیمه-سنتی شهرهای کوچک و نیمه بزرگ ایران ساخته شدهاند. آیدا پناهنده بارها از تأثیر رخشان بنی اعتماد بر نگاه و سینمایش سخن گفتهاست.
در این راستا، افروغ خود را از اولین افرادی میداند که از میرحسین موسوی برای حضور در عرصه دعوت کردهاست. وی در زمستان ۸۷ بیان میدارد که پس از صورت گرفتن این امر و حضور موسوی، امید داشته که بسیاری از دغدغههایش رفع شود. وی رعایت اخلاق در انتخابات را از محورهای ضروری میداند. اما افروغ از موسوی حمایت نکرد و حتی بعد از انتخابات از اینکه برخی وی را به موسوی منتسب میکردند گلایه کرد. وی حتی پس از انتخابات عنوان کرد که هیچگاه نگفته موسوی چهرهای اخلاقی است، اما اینکه وی بخشی از تاریخ ماست قابل انکار نیست. افروغ بیان میکند که در ایام انتخابات به موسوی توصیه کرده بود که از گروههای سکولار و لیبرال فاصله بگیرد.
ترا ز دغدغه نان نکرد فارغبال نه آسیا که به چندین شتاب میگردد
داستان بازی در آیندهای دور اتفاق میافتد و روایتگر جنگهای بشریت بر سر بزرگترین دغدغه خود خواهد بود؛ «انرژی»
فارغ شدم ز دغدغه خیر و خوف شر ز آثار من نماند بجز صورتی اثر
دغدغه اصلی نیما حفظ و احیای زبان طبری بود، او در نامهها و دست نوشتههایش و همچنین در مقدمه دفتر روجا، به این دغدغه اشاره میکند. وی در نامههایی که به برادرش مینویسد، سه بار از وی میخواهد که کتاب تاریخ طبرستان و دیوان امیر پازواری را برایش تهیه کرده و ارسال کند. مهمترین گام نیما در راه زنده نگاه داشتن زبان تبری، سرودن اشعار طبری در مجموعه ای با نام روجا است.
وی در دی ۱۳۹۴ نامه ای تحت عنوان: «اصحاب فرهنگ و هنر دغدغه سلامت میرحسین و همسر فرهیختهاش را دارند» به وزیر بهداشت نوشت و از او خواست تا پیگیر وضعیت سلامتی میرحسین موسوی باشد.
گر تکیه کنی بر دم شمشیر مکن بی دغدغه بازی به دم شیر مکن
تا رفته رفته دغدغهٔ دل شود قوی تا لمحه لمحه تقویت دل کند قوا
مضمون اصلی اکثر نمایشنامههای آلبی عدم ارتباط میان انسانها و شکست روابط انسانی است. این دستمایه بیشتر در قالب موضوعاتی چون زندگی زناشویی، نحوه تربیت فرزندان، مذهب و زندگی راحت و بیدغدغه طبقه متوسط و بالای جامعه در آثار او تجلی مییافت.
خوش آن که به مهر شاهدی جست زین دغدغه ها ضمیر خود شست
رفت روز خطر و دغدغهٔ نفت شمال نوبت خیمهشببازی انگلتره شد
آن ترکتاز ناز به گرد کدام ملک کرد از سپاه دغدغه تاراج ایمنی
فیلیپو تومازو مارینتی با انتشار بیانیهٔ فوتوریسم در سال ۱۹۰۹ در روزنامه فیگارو فعالیت جنبش را رسماً آغاز کرد. در آن بیانیه، مارینتی نوشته بود که فوتوریستها از هنر گذشته بیزارند و دغدغههای اصلی این جنبش، پویایی، سرعت و تکنولوژی است. برای فوتوریستها ماشین، هواپیما و شهرهای صنعتی نشانههای بسیار مهمی بودند چرا که آنها پیروزی انسان بر طبیعت را نشان میدادند.