کندز
معنی کلمه کندز در لغت نامه دهخدا

کندز

معنی کلمه کندز در لغت نامه دهخدا

کندز. [ ک ُ دِ ] ( اِ مرکب ) مخفف کهن دز است که قلعه کهنه باشد. ( برهان ). مخفف کهن دژ است و کهن دژ به معنی قلعه و شهر قدیم است عموماً. ( آنندراج ) کهن دز و دژ و قلعه کهنه. ( ناظم الاطباء ). || کوشک و بالاخانه کهنه. ( برهان ).
کندز. [ ک ُ دُ ] ( اِخ ) نام شهری بوده آبادکرده جمشید و پای تخت فریدون هم بوده است و معرب آن قندز است. ( برهان ). مخفف «کهن دز» ( دژکهن ) = قهندز = قندز ( مخفف ). «کندز» یعنی کهن دز و این دژ شهری باشد. رودکی ( سمرقندی ) گفت :
گه بر آن کندز بلند نشین
گه بر این بوستان و چشم گشای.( لغت فرس ص 182 از حاشیه برهان چ معین ).و رجوع به کهندز و قهندژ شود.
کندز. [ ک ُ دِ ] ( اِخ ) شهری بوده در توران ، آبادکرده فریدون و اکنون بیکند گویندش . ( برهان ). و رجوع به کُندُز شود.

معنی کلمه کندز در فرهنگ معین

(کُ نْ دِ ) (اِمر. ) قلعة کهن ، دژ کهن .

معنی کلمه کندز در فرهنگ عمید

قلعۀ کهن، دژ کهن: گه در آن کندز بلند نشین / گه بدین بوستان چشم گشای (رودکی: ۵۲۹ ).

معنی کلمه کندز در فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - قلع. قدیمی دژ کهن : گه بران کندز بلند نشین گه درین بوستان چشم گشای . ( رودکی ) ۲ - دژی استوار و قدیمی که در میان. شهر باشد .

معنی کلمه کندز در دانشنامه عمومی

کندز (اصفهان). کندز یکی از روستاهای بخش مرکزی شهرستان نطنز و از دهستان کرکس این شهر است. این روستا در شمال غربی با روستای گاریان ( جاریان ) ، در جنوب با روستای ویشته و در غرب با روستای ریسه همسایه است. این روستا دارای سه مسجد، یک حمام عمومی، یک حسینیه، یک مدرسه و یک کتابخانه می باشد. این روستا در فاصله چهار کیلومتری شهر نطنز قرار دارد.
نام این روستا ( کندز ) از ریشه ی کلمه ی کهندژ ( کهن دژ ) آمده است که به معنای قلعه ی قدیمی می باشد.
این روستا دارای تعداد زیادی باغ است و عمده ی محصولات شامل زعفران، انار، گلابی می باشد.
کندز (سرباز). کندز روستایی در دهستان مینان بخش مینان شهرستان سرباز استان سیستان و بلوچستان ایران است.
بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵ جمعیت این روستا ۸۵۰ نفر ( ۲۰۹خانوار ) بوده است.
معنی کلمه کندز در فرهنگ معین
معنی کلمه کندز در فرهنگ عمید
معنی کلمه کندز در فرهنگ فارسی

معنی کلمه کندز در ویکی واژه

قلعه کهن، دژ کهن.
~ تحت عنوان بیکند و پیکند در شاهنامه آورده شده اما کن‌دز را می‌توان به کن‌دژ یعنی شهردژ نیز تعبیر نمود. ورا نام کندز بُدی پهلوی ..... اگر پهلوانی سخن بشنوی

جملاتی از کاربرد کلمه کندز

نشست اندر آن مرز زان کرده بود که کندز فریدون برآورده بود
بسان قطرۀ اشکی که ازمژه بدود گذرکندزبرتارموی درشب تار
نوبهارآمدو بشکفت بیکبار جهان بر سر افکندزمین هر چه گهر داشت نهان
کندز، در بهار آب و هوای گوارا؛ اما در تابستان گرمای شدید و در زمستان سرمای خشک دارد. ولی آب و هوا در تابستان، در برخی ولسوالی‌هایی که دارای درختان و جنگلات است، نسبتاً خوب می‌باشد.
اینکه فردوسی طوسی درشاهنامه، پنج مورد از کندز یاد کرده، دلیلی برسابقهٔ تاریخی این شهر و اهمیت آن در آن‌زمان می‌باشد که معلوم می‌شود شهر بسیار مهم و پررونقی بوده‌است.
گه در آن کندز بلند نشین گه بدین بوستان چشم گشای
مقالهٔ اصلی: فایو سکندز آو سامر § فیلموگرافی
زبیم حودخداوند خواجه پنداری همی کندزر خود را بپوست درپنهان
چو در دز شد کندز ببستند به باره پاسبانان بر، نشستند
ورا نام کندز بدی پهلوی اگر پهلوانی سخن بشنوی
جهانجوی پر دانش افراسیاب نشسته به کندز به خورد و به خواب
دل کندزما یار ودل از یار نکندیم برید زما مهر وازاوما نبردیم
امروز این ولایت به عنوان دروازه دوم اما اصلی افغانستان بعد از شیرخان بندر ولایت کندز به آسیای میانه می‌باشد.
نبیره فریدون بد افراسیاب ز کندز به رفتن نکردی شتاب
در شمال شرق تخار، ولایت بدخشان، در غرب آن ولایت کندز، در جنوب آن ولایت بغلان و در شمال آن تاجکستان موقعیت دارد. مساحت تخار بیش از ۱۲۴ هزار کیلومتر تخمین زده شده‌است. بر اساس سرشماری که از طرف احصاییهٔ مرکزی در سال ۱۳۸۸ صورت گرفته، نفوس آن در هر کیلومتر ۷۱ نفر تخمین زده شده‌است.
اسلام بیبی در سال ۱۹۷۴ در کندز به دنیا آمد. وی هنگامی که طالبان در دهه ۱۹۹۰ کنترل افغانستان را در دست گرفتند، به ایران پناهنده شد و در سال ۲۰۰۱ به افغانستان بازگشت. پس از آن به خانه‌داری مشغول بود اما در برابر اراده خانواده‌اش به نیروهای پلیس پیوست. این باعث شد که برادرش سعی کند او را بکشد زیرا او می‌خواست نام خانوادگی خود را حفظ کند.