گبر

معنی کلمه گبر در لغت نامه دهخدا

گبر. [ گ َ ] ( ص ، اِ ) مغ.( جهانگیری ). آتش پرست. ( برهان ) ( انجمن آرا ). مجوس. زرتشتی به دین : هربذ، مجاور آتش کده و قاضی گبران. ( منتهی الارب ). بعقیده پورداود گبر از لغت آرامی هم ریشه «کافر» عربی مشتق است و امروزه در ترکیه ( گور ) گویندو آن اصلاً بمعنی مطلق مشرک و بیرون از دین ( جددین ) است ولی در ایران اسلامی به زرتشتیان اطلاق شده و معناً در این استعمال نوعی استخفاف بکار رفته است. این واژه با فقه اللغه که برخی از پارسیان در اینمورد بکارمیبرند و آن را ریشه گبران «هوزوارش » و بمعنی «مرد» دانند هیچگونه ارتباطی ندارد. علاوه بر این اطلاق ، در آغاز برای مزید استخفاف گبر را با کاف تحقیر استعمال میکردند و «گبرک » و دین زرتشت را دین «گبرکی » میگفتند فردوسی راست [ از زبان مسیحیان ] :
که دین مسیحا ندارد درست
ره گبرکی ورزد و زند و است.
عنصری گوید :
تو مرد دینی این رسم رسم گبران است
روا نداری بر دین گبرکان رفتن.
ولی دقیقی در گشتاسب نامه «گبر» را بکار نبرده است.
زخونشان بمرد آتش زردهشت
ندانم چرا هیربذ را بکشت ؟( مزدیسنا تألیف دکتر معین ص 395 ).لفظ گبر بنیاد ایرانی ندارد باید همان کلمه کافر ( جمع کفار ) عربی باشد. لفظ کافر که با عرب بمیهن ما درآمد چون بیگانه بود بزبان ایرانیان نگردید ناگزیر بهیئت گبر = گور درآمد و از اینجا بسرزمینهای همسایگان ایران رخنه کرد البته این نباید مایه شگفت باشد که ایرانیان در آغاز استیلای عرب نمیتوانستند لغتهای سامی و بیگانه را درست بر زبان رانند، همان ایرانیانی که چندی پس از آن خدمات شایانی بزبان دشمنان خود کردند. ابوبکر محمدبن جعفر النرشخی ( 286 - 348 هَ. ق. ) گوید: چون ایرانیان بخارا از ادای تلفظ لغت عرب بر نمی آمدند بناچار بایستی نماز را به زبان پارسی بخوانند . کافر یگانه لغت عرب نیست که نزد ما گبر ( = گور ) شده باز لغتهایی در فارسی بجای مانده که از همان آغاز اسلام در ایران رنگ و روی دیگر گرفته است. از آنهاست از برای نمونه واژه مزکت پیداست که همان لغت مسجد در فارسی به این هیئت درآمده است البته ایرانیان که در زبان خود نامی از برای عبادتگاه عربهای مسلمان نداشتند مسجد آنان را مزکت خواندند. در همه فرهنگهای فارسی لغت اسدی و فرهنگ سروری و فرهنگ رشیدی و فرهنگ جهانگیری و جز اینها مزکت بمعنی مسجد یاد گردیده است. سوزنی گوید:

معنی کلمه گبر در فرهنگ معین

(گَ ) (ص . ) آتش پرست ، مجوس .
(گَ بَ ) (اِ. ) ۱ - نوعی سنگ که از آن دیگ و کاس ه و امثال آن درست می کنند. ۲ - خیمه که به یک ستون برپای باشد.

معنی کلمه گبر در فرهنگ عمید

۱. زردشتی، پیرو زردشت. &delta، این نام بعد از اسلام به زردشتیان اطلاق شده.
۲. [مجاز] کافر.
نوعی سنگ که از آن دیگ و دیزی و کاسه و امثال آن ها درست می کردند.
= کَبْر

معنی کلمه گبر در فرهنگ فارسی

زردشتی، پیروزردشت، این نام بعدازاسلام به زردشتیان اطلاق شده
( اسم ) کبر خود و خفتان : چو شد روز رستم بپوشید گبر نگهبان تن کرد بر گبر ببر .
مراد

معنی کلمه گبر در دانشنامه آزاد فارسی

گَبر
اصطلاحی که در دوران ساسانیان بر کشاورزان آزاد زردشتی ناحیۀ بین النهرین اطلاق می شد. این اصطلاح از همان آغاز در فارسی جدید به کار رفته و آن را با واژۀ مُغ، و اصطلاح تحقیرآمیز آتش پرست، مترادف دانسته اند. ریشۀ کلمۀ گبر هنوز به دقت تمام شناخته نشده است؛ اما به احتمال قوی، این اصطلاح را ساسانیان از کلمۀ گَبرا (به معنی مرد) در زبان آرامی برگرفته اند. گرچه پیش از اسلام واژۀ گبر با زردشتی مترادف شمرده می شد، با افول قدرت دین زردشت و محدودشدن حقوق زردشتیان، اصطلاح گبر نیز مفهومی تحقیرآمیز به خود گرفت و بعضاً، حتی در ایران، به معنای بی دین و کافر، اما نه ضرورتاً در مورد زردشتیان، به کار رفته است. محتمل است که زردشتیان بین النهرین بعد از گرویدن به اسلام برای تمایزگذاری بین خود و دیگر مسلمانان این عنوان را حفظ کرده باشند، که بعدها، معناً مفهوم موسع به خود گرفته و در عین حال بر زردشتیان داخل ایران نیز دلالت پیدا کرده باشد. برخی از محققان، ازجمله پورداود، ریشه هایی دیگر برای اصطلاح گبر پیشنهاد کرده اند. تحریف مُغ مرد و کافر به گبر، از این جمله است، لیکن قواعد زبان شناسی چنین تحریف و تصریفی را نفی می کند. بعضاً نیز آن را از ریشۀ واژۀ گَپ (به معنای بزرگ) دانسته اند، که هنوز در گویش های غرب ایران متداول است. اما از همه درست تر همان ریشۀ «گبرا»ی آرامی به نظر می رسد. گبر را به صورت های گَبرَک، گاوژ، گائور و گُوْر نیز ضبط کرده اند.

معنی کلمه گبر در ویکی واژه

خفتان، لباس جنگی، جوشن. بشد تیز رهّام با خود و گبر ..... همی گرد رزم اندر آمد به ابر
خیمه که به یک ستون برپای باشد.
نوعی سنگ که از آن دیگ و کاسه و امثال آن درست می‌کنند.
آتش پرست، مجوس.
گبر در گویش گنابادی به معنای انسان تنومند و قوی هیکل گفته میشود.
گبر به زرتشتیان قدیم که پس از حمله اعراب مسلمان نشدند به طعنه اطلاق میگردید. حال آنکه گبرها با زرتشتیان فرق داشته‌اند و زرتشتیان مردگانشان را خاک نمیکردند بلکه جسد آنها را در کوهستان و بیابان‌ها رها میکردند تا خوراک حیوانات وحشی شوند و معتقد بودند جسد انسان اگر دفن شود خاک را آلوده میکند.
گبرها مردگان خود را با دارایی‌شان دفن میکردند و قبرستان‌های آنها به گورهای گبری شهرت دارد و سالهاست توسط سارقان میراث فرهنگی در نقاط مختلف ایران پس از شناسایی غارت میشوند
دین گبرها دیویسنا بوده است. که دیو به معنای خدا بوده و پس از ظهور زرتشت و دشمنی زرتشت با این دین، آن را به افول نهاده و به تدریج در دین زرتشت ادغام شده است.
گبر امروزه به کسانی که دینی ندارند اطلاق میگردد. وقتی میگویند طرف گبر است یعنی بی‌دین و بی‌خدا میباشد. (اتئیست)

جملاتی از کاربرد کلمه گبر

مبال گبر و یهودست این سرای عفن به خود چو کرم به راز اندرین مبال مبال
تا گبر نشی با تو بتی یار نبو ور گبر شی از بهر بتی عار نبو
کمان گروههٔ گبران ندارد آن مهره که چار مرغ خلیل اندر آورد ز هوا
خدا گواست که گرجرم ما همین عشق است گناه گبر و مسلمان به جرم ما بخشند
چهار روز در نزد زرتشتیان ارج بسیار ویژه‌ای دارد: مهر، آذر، ورهرام و اشتاد و برای هر یک از آن ها ایزدکده‌های ساخته شده است. یکی از نیایشگاه‌های زرتشتیان کرمان، «شاه اشتاد ایزد» نام دارد. این آتشکده که در «گبر محله» در شمال شرقی شهر کرمان جای دارد، به این ایزد ویژه شده است.
از خود برون نرفته و در هم فتاده تنگ در راه حق به گبر و مسلمان خورم دریغ
بتو گردون ارادت آورده در تو گبران شهادت آورده
گبر و مغ و ترسا را جویای تو می‌بینم روی همه عالم را واسوی تو می‌بینم
نباشد مرد هر مردی که او دستار بر بندد نباشد گبر،هرگبر که او زنار بربندد
برقیست محبت که ازو افتاده است در جان مسلمان و دل گبر آتش
گویند عبداللّه مبارک وقتی با گبری کارزار می کرد وقت نماز گبر اندر آمد، گبر زمان خواست ازوی، ویرا زمان داد چون آفتاب را سجود کرد ابن المبارک خواست که ویرا ضربتی زند آوازی شنید از هوا که واوَفْوا بِالْعَهْدِ اِنَّ الْعَهْدَ کانَ مسؤولاً از آن باز ایستاد چون گبر نماز بکرد گفت چرا باز ایستادی از آن اندیشه که کرده بودی قصّه باز گفت گبر گفت کریم خدائی است که از بهر دشمن با دوست عتاب کند و مسلمان شد و از بهترین مسلمانان بود.