معنی کلمه گبر در لغت نامه دهخدا
که دین مسیحا ندارد درست
ره گبرکی ورزد و زند و است.
عنصری گوید :
تو مرد دینی این رسم رسم گبران است
روا نداری بر دین گبرکان رفتن.
ولی دقیقی در گشتاسب نامه «گبر» را بکار نبرده است.
زخونشان بمرد آتش زردهشت
ندانم چرا هیربذ را بکشت ؟( مزدیسنا تألیف دکتر معین ص 395 ).لفظ گبر بنیاد ایرانی ندارد باید همان کلمه کافر ( جمع کفار ) عربی باشد. لفظ کافر که با عرب بمیهن ما درآمد چون بیگانه بود بزبان ایرانیان نگردید ناگزیر بهیئت گبر = گور درآمد و از اینجا بسرزمینهای همسایگان ایران رخنه کرد البته این نباید مایه شگفت باشد که ایرانیان در آغاز استیلای عرب نمیتوانستند لغتهای سامی و بیگانه را درست بر زبان رانند، همان ایرانیانی که چندی پس از آن خدمات شایانی بزبان دشمنان خود کردند. ابوبکر محمدبن جعفر النرشخی ( 286 - 348 هَ. ق. ) گوید: چون ایرانیان بخارا از ادای تلفظ لغت عرب بر نمی آمدند بناچار بایستی نماز را به زبان پارسی بخوانند . کافر یگانه لغت عرب نیست که نزد ما گبر ( = گور ) شده باز لغتهایی در فارسی بجای مانده که از همان آغاز اسلام در ایران رنگ و روی دیگر گرفته است. از آنهاست از برای نمونه واژه مزکت پیداست که همان لغت مسجد در فارسی به این هیئت درآمده است البته ایرانیان که در زبان خود نامی از برای عبادتگاه عربهای مسلمان نداشتند مسجد آنان را مزکت خواندند. در همه فرهنگهای فارسی لغت اسدی و فرهنگ سروری و فرهنگ رشیدی و فرهنگ جهانگیری و جز اینها مزکت بمعنی مسجد یاد گردیده است. سوزنی گوید: