گرفتگی

معنی کلمه گرفتگی در لغت نامه دهخدا

گرفتگی. [ گ ِ رِ ت َ / ت ِ ] ( حامص ) ملولی. اندوهگنی. دل تنگی که آثار آن بر روی پیدا باشد. انقباض ، در مقابل انبساط :
روزی گشاده باشی و روزی گرفته ای
بنمای کان گرفتگی از چیست ای پسر.فرخی. || سد شدن. بستن : و حیض بسته و گرفتگی بول بگشاید. ( ذخیره خوارزمشاهی ).
با ترکیبات ذیل آید و معانی متعدد دهد:
- گرفتگی آسمان ؛ ابری و مهی بودن آن.
- گرفتگی آواز ؛ همهمه.( منتهی الارب ) : سپستر گرفتگی در آواز پدیدآید و آن گرفتگی را به تازی غنه گویند. ( ذخیره خوارزمشاهی ).
- گرفتگی بینی ؛ سدّه. ( زمخشری ).
- گرفتگی تنبوشه ؛ بستن آب راهه.
- گرفتگی خورشید ؛ کسوف.
- گرفتگی دریا ؛ مه آلود بودن آن.
- گرفتگی دل ؛ اندوه و غم داشتن.
- گرفتگی زبان ؛ ترته. ( منتهی الارب ).
- گرفتگی زغال ؛ حالتی است که از زغال سرخ نشده دست دهد.
- گرفتگی سینه ؛ راه تنفس بسته شدن و به سختی نفس کشیدن.
- گرفتگی قلب ؛ کنایه است از در نهایت غم و اندوه بودن.
- گرفتگی کوه ؛ آنگاه که ابر و بخار در کوه پیچیده و کوه ناپدید شود.
- گرفتگی ماه ؛ خسوف : یا او را [ ماه را ] بر آن حال گرفتگی مکث باشد، ای درنگ مدتی یا نبود. ( التفهیم ).
- گرفتگی هوا ؛ مه آلود بودن آن. ابری بودن هوا.

معنی کلمه گرفتگی در فرهنگ معین

(گِ رِ تِ ) (حامص . ) ۱ - سد شدن ، بسته شدن . ۲ - اندوهگینی ، ملال خاطر.

معنی کلمه گرفتگی در فرهنگ عمید

۱. گرفته بودن.
۲. بسته بودن، بسته شدن.
۳. [مجاز] اندوهگینی، تیرگی، ملال خاطر.

معنی کلمه گرفتگی در فرهنگ فارسی

۱ - سد شدن بست شدن : و حیض بسته و گرفتگی بول بگشاید . یا گرفتگی بینی . زکام . ۲ - اندوهگینی ملال خاطر انقباض مقابل انبساط : روزی گشاده باشی و روزی گرفته یی بنمای کان گرفتگی از چیست ای پسر ? ( فرخی ) ۳ - کسوف خسوف : اگر کسوف را مکث نبود یا تمام نگیرد او را سه وقت بود : نخستین بدو الکسوف و آغاز پدید آمدن گرفتگی و پیدا شدن رخنه اندر نور قمر . یا گرفتگی آفتاب ( خورشید شمس ) . کسوف . یا گرفتگی ماه ( قمر ) خسوف . ۴ - تاری تیرگی ( مطلقا )

معنی کلمه گرفتگی در ویکی واژه

otturazione
سد شدن، بسته شدن.
اندوهگینی، ملال خاطر.

جملاتی از کاربرد کلمه گرفتگی

سایت محافظه‌کار عماریون نیز ادعا کرد که مأموران سازمان اطلاعاتی اسرائیل، موساد، او را «ترور» کرده‌اند. این سایت نیز میان انفجار ملارد و این اتفاق «هم‌زمانی» برقرار کرده‌است. در برخی اخبار، علت درگذشت او برق‌گرفتگی و شوک الکتریکی اعلام شده‌است.
از دل، گرفتگی به تماشا نمی رود نقش و نگار بر در زندان چه حاجت است؟
در جبههٔ گشادهٔ گلها نگاه کن دلگیر از گرفتگی باغبان مباش
در منابع اسلامی گفته شده مرگ ابراهیم همزمان با خورشیدگرفتگی بوده‌است. با فرض به واقعی بودن این داستان، تاریخ دقیق مرگ او می‌بایست ۲۸ شوال ۱۰ هجری/۲۷ ژانویه ۶۳۲ میلادی بوده باشد.
شد از گرفتگی عقل، کار بر من سخت سزای سنگ بود پسته ای که خندان نیست
ز چاکِ سینهٔ گل، از گرفتگی صائب نظر به رخنهٔ دیوار گلشن است مرا
با این گرفتگی که تو بینی رخ مرا خور روشنی ز پرتو درگاه من گرفت
یک دم بود گرفتگی ماه و آفتاب روشن گهر به دل ندهد جای کینه را
روزی گشاده باشی و روزی گرفته ای بنمای کاین گرفتگی از چیست ای پسر!
از آه ما گرفتگی دل نگشت کم بر باد رفت عالم واین ابر وا نشد
چنان گرفتگی از صفحه جهان شد محو که گشت غنچه پیکان شکفته چون سوفار
نظریهٔ به اصطلاح فون فلاندرن -یانگ توضیح محتملی را که هنوز بحث‌برانگیز است در مقالهٔ نوشته شده توسط فون فلاندرن و یانگ ارائه می‌دهد، براساس نظریهٔ آن‌ها حدس زده می‌شود که اثر حاصل افزایشی در نقطهٔ تراکم لایه‌های بالایی جو است که بوسیلهٔ سرد شدن آن در طی خورشیدگرفتگی ایجاد شده‌است.
بی می، ز بس گرفتگی دل درین بهار ترسم که غنچه‌ای نگشاید به باغ هم