معنی کلمات حرف "خ" - صفحه 3
- خطبا
- خطر حریق
- خطدار
- خفتک
- خفرگ
- خفهکن
- خوردگی موضعی
- خورتاب
- خورانیدن
- خوراسان
- خورابه
- خودیافته
- خودپروری
- خواجه سرا
- خط وایازش
- خاکستر آتشفشانی
- خاکستردان
- خرازان
- خراشک
- خرافاتی
- خرافت
- خرده بورژوا
- خرده فرمایش
- خردهاوستا
- خردکردن
- خرسک
- خرفت
- خرکس
- خرکی
- خسور
- خط مایل
- خط مجاور
- خط مشروط
- خط مورب
- خوراندن
- خوردگی یکنواخت
- خیزک
- خیساندن
- خیسانده
- خیشوم
- خلي
- خيل
- خرچال
- خوشخوئی
- خنجیر
- خمیره
- خرمالو
- خارشی
- خطاف
- خس خس
- خاصره
- خزعبل
- خربق
- خلال دندان
- خودکاره
- خواتم
- خيم
- خصیب
- خط پیوند
- خط کوفی
- خطائی
- خطای تصادفی
- خطبت
- خطبه
- خفیر
- خلاقه
- خلبان ناظر
- خلوتی
- خلّخ
- خلی
- خلیل
- خلیه
- خماری
- خماهن
- خمیرمایه
- خنب
- خنزیر
- خواب آور
- خوابآور
- خوابانده
- خوابی
- خواست
- خواسته
- خوالیگر
- خوان یغما
- خلع سلاح
- خواهرانه
- خوبتر
- خودآرا
- خودداری
- خودریختی
- خودش
- خودشکوفا
- خودفروشی
- خایف
- خبرگی
- خبر
- خدم
- خدمات سلامت
- خر کردن
- خراب آباد
- خرابکاری
- خرامنده
- خرزه
- خرمنگاه
- خرید
- خریداری
- خریف
- خزانه ژن
- خسروانه
- خسیسی
- خشو
- خشوع
- خشکش
- خوشنودی
- خوشه چین
- خوشگوار
- خون کردن
- خونبها
- خونگرم
- خونگرمی
- خونین جگر
- خوگر
- خوارزمشاه
- خدا نشناس
- خیرخواهی
- خصل
- خوراک روزانه
- خوراک
- خروج
- خواستار
- خراب
- خامه
- خوشرو
- خروس
- خوش حال
- خه
- خرسند
- خسک
- خوش آیند
- خلود
- خاطر جمع
- خام دست
- خانه بدوش
- خاکبرداری
- خاکرو
- خاک انداز
- خراجگزار
- خرد کردن
- خنده دار
- خوانسالار
- خوشگذرانی
- خوشمزه
- خالص
- خوش نشین
- خوانین
- خدمت کردن
- خامکار
- خویشی
- خوال
- خشک جان
- خواهش
- خلل
- خدایی
- خهی
- خمان
- خوشی
- خرخشه
- خانکی
- خطر کردن
- خمیازه کشیدن
- خیالبافی
- خیرالانام
- خیراندیش
- خیلی
- خیول
- خورند
- خوش خواب
- خوش نمک
- خوش گوار
- خوشتر
- خوشخو
- خویشان
- خي
- خُم
- خیابان بندی
- خیره کش
- خاراندن
- خاطف
- خالب
- خانوار
- خاکپاش
- خودمختار
- خودپرست
- خورشی
- خواب آلودگی
- خستگی
- خاشع
- خشکیده
- خطور