خنجیر

معنی کلمه خنجیر در لغت نامه دهخدا

خنجیر. [ خ َ / خ ِ ] ( اِ ) هر چیز تند و تیز. ( ناظم الاطباء ). || بوی گنده و تیزی که از سوختن استخوان و چرم و پشم و پنبه چرب شده و فتیله خاموش گشته و جز آن برآید. ( از ناظم الاطباء ) :
سالها بگذرد که برناید
روزی از مطبخش همی خنجیر.خسروانی.میان معرکه از کشتگان نخیزد رود
ز تف آتش شمشیر و خنجرش خنجیر.خسروانی.ز بیم خنجر تو استخوان سوخت
بر ایشان و از ایشان خاست خنجیر.لامعی.ز باد گرزش گردون همه پر از آشوب
ز تف تیغش هامون همه پر از خنجیر.ظهیر ( از آنندراج ).

معنی کلمه خنجیر در فرهنگ معین

(خِ یا خَ ) ۱ - بوی تیزی که از سوختن استخوان ، چرم ، پشم و پنبة چرب چراغ خاموش گشته و مانند آن برآید. ۲ - هر چیز تند و تیز.

معنی کلمه خنجیر در فرهنگ عمید

بوی تندی که از سوختن استخوان، پشم، چرم، و مانندِ آن بلند می شود: بگذرد سالیان که برناید / روزی از مطبخش همی خنجیر (خسروانی: شاعران بی دیوان: ۱۱۶ ).

معنی کلمه خنجیر در فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - بوی تیزی که از سوختن استخوان چرم پشم و پنب. چرب چراغ خاموش گشته و مانند آن بر آید . ۳ - هر چیز تند و تیز .

جملاتی از کاربرد کلمه خنجیر

ز خنجر همه دشت خنجیر بود کمند از یلان دام و زنجیر بود
زبیل ‌و بیلک و شمشیر و خنجر و خنجیر به رُمح و ناوک و کوپال و گرزه و گرزن
همه آسمان گرد لشکر گرفت همه دشت خنجیر و خنجر گرفت