معنی کلمه خرسک در لغت نامه دهخدا
ای جل خرسک تکلتو را مکن
غیب و در بر سر تو هم در توبره.نظام قاری.ای تکلتو بکفل پوش چو روزی برسی
خدمات جل خرسک برسان ایشان را.نظام قاری.تاک را از برگها در زیر خویش پوست تخت پاره پاره و سرو را از بارها... جل خرسک تکه تکه.( طغرا، از آنندراج ).
|| نوعی از بازی هست و آنچنان باشد که خطی بکشند و شخصی در میان خط بایستد و دیگران آیند و او را زنند و او پای خود را بجانب ایشان افشاند بهر کدام که پای او بخورد او را بدرون خط بجای خود آورد، و این بازی را عربان حجوره گویند. ( برهان قاطع ) ( از غیاث اللغات ) ( از انجمن آرای ناصری ) ( ازآنندراج ). || مهره ای بود که کودکان ازبهرچشم بد بندند و خرزیان فروشند دو سه رنگ بود. ( یادداشت بخط مؤلف ).