معنی کلمه خسور در لغت نامه دهخدا
بیکجا بر عروسان و خسوران
عروسان دختران داماد پوران.( ویس و رامین ).|| پدرزن. ( برهان قاطع ) ( ناظم الاطباء ). || مادرزن. ( صحاح الفرس ). || حصاد. درو.( ناظم الاطباء ) ( برهان قاطع ) ( از فرهنگ جهانگیری ). || خرمن. ( ناظم الاطباء ) ( برهان قاطع ).
خسور. [ خ َ ] ( ع ص ) زیان کار. زیان دیده. زیان زده :
اندر آن تقریر بودیم ای خسور
که خرت لنگ است و منزل دور دور.( مثنوی ).