خرکی. [ خ َ رَ ] ( ص نسبی ) منسوب به خر. از خر. ( یادداشت بخط مؤلف ). || سخت. زفت. زمخت. سطبر. خشن. ( یادداشت بخط مؤلف ). || سخت بی ادبانه. ( یادداشت بخط مؤلف ). - خرکی بار کردن ؛ سخت بسیار خوردن. ( یادداشت بخط مؤلف ). - خرکی بار کرده بودن ؛ بسیار خورده بودن. ( یادداشت بخط مؤلف ). - خیار خرکی ؛ خیار قطور و بزرگ. ( یادداشت بخط مؤلف ). - شوخیهای خرکی ؛مزاحها و ملاعبه های درشت با زبان یا با دست. ( یادداشت بخط مؤلف ). - ناز خرکی ؛ ناز و کرشمه های بیمورد و بیجا. ( یادداشت بخط مؤلف ). || منسوب به خرک. ( یادداشت بخط مؤلف ). خرکی. [ خ َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان مانه بخش مانه شهرستان بجنورد، واقع در 47هزارگزی شمال باختری مانه و یک هزارگزی جنوب مالرو عمومی محمدآباد به دشتک. این ده در دامنه کوه قرار دارد و آب آن از رودخانه و محصولات آن غلات و پنبه است. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9 ).
( صفت ) احمقانه شوخی خرکی . دهی است از دهستان مانه بخش مانه شهرستان بجنورد واقع در ۴۷ هزار گزی شمال باختری مانه و یک هزار گزی جنوب مالرو عمومی محمد آباد به دشتک این ده در دامنه کوه قرار دارد و آب آن : از رودخانه و محصولات : غلات و پنبه شغل اهالی زراعت و راه مالرو است .
جملاتی از کاربرد کلمه خرکی
کُردی خرکی به کعبه گم کرد در کعبه دوید و اُشتلُم کرد
مفتی صد تو حجب قشری خالی ز لُب حامل ثقل کتب چون خرکی بارکش
خرکی داشتم، چگونه خری؟ خری آراسته به هر هنری
داستان پانزده تومان کاش همان چهارده تومان بود و پیش از آنکه کار به گفتگو و جستجو انجامد گذشته و سفارش های مرا در گذرانیدن این کار خوار نمی گذاشتی. باری افسانه چهار تومان مادر تیمور را ندانستم از چه رهگذر است و به چه کار خواهد خورد. سودی که در این سودا دیده ای بر نگار. آقا حسین یک جفت جوراب را بالا کشید و با دو سه بار درخواست کرشمه های خرکی کار بست و گوش بر کرکی زد. مرد پوچی است دوستی را نشاید و به کار دوستان نیاید. درباره ابراهیم چه نامهربانی ها دارم و کدام سرگرانی؟ آنچه تو درباره او گفتی شنفتم باز هم افسوس و دریغی نخواهد بود، راه و رفتار او بیرون از یاسای این روز و روزگار است. خود نمیداند به چه پای و پایه هنجار رفتار گیرد و از آزمودگان نیز نمی پذیرد. بارها راز گشودیم و نشنید و راه نمودیم و نرفت، این روزها همی گرید، پس از این دستوری ترا پیشوای خود خواهم ساخت. راست و چپ نخواهم نگریست و از آن یاساق پس و پیش نخواهیم زیست. پس از آنکه راست گوید و خرسندی من و به افتاد خویش جوید به هیچ چیز از او باز نخواهم ایستاد. سررشته نوکری ندارد و نداند و آنچه سزاوار است نکند و نتواند.
دارم خرکی و هر شب از کاه دریغ جو خواهد اگر چه می نیرزد بجوی
جیگر نام شخصیت عروسکی است که شکل یک کره الاغ ساخته شده. او بر اساس فرهنگ عامه یا فولکلور مردم ایران که معتقدند الاغها قوی هستند، زور زیادی دارد. جیگر ساده، خوشقلب و کمی تندخو است. با وجود اینگه او در درک مسائل کند است اما تلاش میکند تا جایی که میتواند به دیگران کمک کند، اگرچه تلاشش معمولاً نتیجهٔ عکس میدهد. جیگر زود عصبانی میشود و از به کار بردن نام خر یا الاغ برای خودش خوشش نمیآید و حتی به کلماتی مثل خرکیف، خرمهرهو، خرگوش نیز واکنش نشان میدهد. جیگر بعضی از حرفهایش را سه بار تکرار میکند (مانند پاسخش به اسم خر، جیگرم جیگرم جیگرم). جیگر علاقهٔ زیادی به خوردن سُس دارد و گاهی در این خصوص نصیحت میشود. او نیز به همراه پسر عمه زا از روستا و به همراه او به شهر آمده.
روزی از روزها به راهگذر خرکی بر دکان آهنگر
«سردار معتمد» خرکی هست جرت غوز کز وی همی به ننگ شد، آلوده نام خر
«احمد متوسلیان شاهدهایش هستند و زندهاند. وقتی آنجا (در لبنان) اسیر شد…؛ آقای شمخانی گفته بود که یک دندان کِرمی بود، کندیمش، انداختیمش دور…! ببینید کار تا کجا پیش رفت که حضرت آیتالله العظمی منتظری فرمودند؛ کودتای خزنده در سپاه در جریان است و فرمودند شیوههای حزباللهی یعنی خرکی؟ عین جمله حضرت ایشان است که فرمودند (شیوه) حزباللهی یعنی خرکی؟ در مورد شیوههای جنگ.»
خرکی پیر و سست و لاغر و لنگ که نرفتی دو روز یک فرسنگ
ابودلامه، چه ناخوشایندی، نه از کریمانی و نه کرم را با تو نسبتی است. زمانی که عمامه بر سر نهی چون بوزینه ای و گوش برداری چون خرکی.
رادولف پیرلز حادثهای را شرح میدهد که تعدادی از فیزیکدانان تصیم گرفتند شوخی خرکیای را با پائولی برای نشان دادن اثر پائولی انجام دهند. آنها لوستری را به یک طناب وصل کرده بودند که قرار بود به محض ورود پائولی رها شود و بشکند. اما با ورود پائولی طناب گیر کرد و این اتفاق نیفتاد و این حادثه خود به یکی از مثالهای واقعی اثر پائولی تبدیل شد.