معنی کلمه خوالیگر در لغت نامه دهخدا
یکی خانه او را بیاراستند
بدیبا و خوالیگران خواستند.فردوسی.می و خوان و خوالیگران یافتی.فردوسی.بفرمود رستم بخوالیگران
که اندر زمان آوریدند خوان.فردوسی.روزی دهان پنج حواس و چهارطبع
خوالیگران نه فلک و هفت اخترند.ناصرخسرو.پرستنده دختر به آیین خویش
ز خوالیگران خوان و می خواست پیش.اسدی ( گرشاسبنامه ).|| طعام. ( ناظم الاطباء ).