خوش نشین

خوش نشین

معنی کلمه خوش نشین در لغت نامه دهخدا

خوش نشین. [ خوَش ْ / خُش ْ ن ِ ] ( نف مرکب ) کسی که راحت نشسته و جای بسیاری را متصرف شده. ( ناظم الاطباء ). کسی که هر جا او را خوش آید همان جا ساکن شود. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) :
حضور حریفان بس خوش نشین
به تخصیص صدر اخص صدر دین.نزاری قهستانی ( دستورنامه چ روسیه ص 2 ).من نه آن نقشم که هر ساعت نگینی خوش کنم
چون نسیم خوش نشین هر دم زمینی خوش کنم.ظهوری ( از آنندراج ).تا بحسن خوش نشین او شود جایی دچار
نیست چون آب روان یکجا قرار آئینه را.صائب ( از آنندراج ).صراحی بود کودک خوش نشین
ندارد چسان گریه در آستین.ملاطغرا ( از آنندراج ). || نورسیده. تازه آمده. || بیگانه و اجنبی و غریب در میانه مردم بومی. ( ناظم الاطباء ). شخصی را گویند که در شهر یا دهی برای خود معاش کند. خوشباش. ( از آنندراج ). آنکه درده منزل دارد ولی جزء بنه بندی نباشد و کشت و زرع نکند از اینرو از ادای مالیات و عوارض ده معاف است. ( یادداشت مؤلف ). || اجاره نشین. مستأجر ( درتداول مردم قزوین ).
- امثال :
اجاره نشین خوش نشین است ؛ یعنی هر وقت که خواست خانه دیگر می گیرد و تغییر مکان می دهد.

معنی کلمه خوش نشین در فرهنگ معین

( ~. نِ ) (ص فا. ) ۱ - آن که در هر جا خوشش آید بنشیند و اقامت گزیند. ۲ - در اصطلاح کشاورزی آن عده از اهالی ده که نه مالک به حساب آیند و نه زارع . ۳ - به مستأجر نیز اصطلاحاً خوش نشین می گویند.

معنی کلمه خوش نشین در فرهنگ عمید

۱. ویژگی کسی که از هرجا خوشش بیاید در آنجا اقامت می کند یا می نشیند.
۲. [منسوخ] ویژگی کارگر کشاورزی که زمین و خانه ندارد، آفتاب نشین.

معنی کلمه خوش نشین در فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - آنکه در هر جا خوشش آید بنشیند و اقامت گزیند . ۲ - آن عده از سکن. ده که نه مالک بشمار میروند نه زارع سهم بر . ۳ - ایلی که نیمه قاپو شده باشد .
کسی که راحت نشسته و جای بسیاری را متصرف شده . کسی که هر جا او را خوش آید همان جا ساکن شود .

معنی کلمه خوش نشین در دانشنامه عمومی

خوش نشین ها روستاییان بی زمین هستند و جزو جمعیت روستایی بشمار نمی آیند.
در روستاهای ایران کسانی می زیستند که نه مالک زمین و نه اجاره دار بودند. این دسته یک قشر اجتماعی خاص را تشکیل می دادند که خوش نشین نامیده می شدند. نامگذاری خوش نشین بر مبنای این واقعیت صورت گرفته بود که گفته می شد آن هایی که نه زمینی را زیر کشت می برند و نه مالک آن هستند، زندگی آسوده تری دارند، زیرا لازم نیست نگران دشواری های معمول کار کشاورزی باشند. در خراسان اصطلاح آفتاب نشین بجای خوش نشین رایج بود. خوش نشین آن دسته از ساکنان روستاها هستند که نه زمین دار هستند و نه زمینی در اجاره دارند و نه با سهم بری از محصولی که می کارند معاش خود را تأمین می کنند.
خوش نشین به معنای روستایی فاقد زمین یا نسق ( حق استفاده از زمین ) است که صرفاً کاری غیر کشاورزی یا کارگری کشاورزی می کرد و بنابر تعریف هرچند چندین نسل در یک روستا ساکن می ماند، باز هم اقامت او فرزندان وی به نوعی موقت قلمداد می شد.
خوش نشین ها به فعالیت های گوناگونی مانند چوپانی، دشتبانی، بنایی، نجاری، بقالی، معامله گری، دست فروشی و کارگری تأمین معاش کنند. خوش نشین های روستایی ممکن است از زمین دیم که در اطراف آبادی به مقدار زیادی وجود دارد، کشت و زرع کنند ولی زمین آبی ندارند یعنی حق آب ندارند. خوش نشین ها می توانند زراعت دیم داشته باشند. در مناطق روستایی سبزوار، اراضی وسیعی در اطراف دهکده ها وجود دارد که به صورت دیم به کشت هندوانه اختصاص دارد. در چنین شرایطی، خوش نشینان روستایی هم حق دارند در اراضی مشاء، که متعلق به کل آبادی است، کار کرده و از آن بهره ببرند.
خوش نشین های روستایی به گروه های متعددی تقسیم می شوند. خوش نشینان از لحاظ نوع اشتغال به گروه های عمده کارگران روستا، سوداگران روستایی، کاسب کاران، کارکنان خدماتی، افزارمندان و دامداران تقسیم شده اند که هر کدام از آن ها مشتمل بر چند گروه شغلی کوچکتر هستند.
حضور خوش نشین ها در روستا ها گذرا بود و در واقع آن ها در یکجا ساکن نبودند. از آنجا که جمعیت روستاها کفاف انجام کارها را نمی داد، عده ای از اطراف به روستاها مهاجرت می کردند. آن ها در ازای کار خود بر روی زمین، سهمی از محصول را بدست می آوردند. مقدار این سهم در سال ۱۲۹۰ خورشیدی، ۱/۳ محصول بود. به این ترتیب، خوش نشین برای مدت چند ماه، نان خود را بدست می آورد ولی برای سال آینده کار او تضمینی نداشت. ناصرالدین شاه در فرمان خود مبنی بر آزادی جایجایی رعایا، گفت که رعیت خوش نشین است. منظور وی این بود که رعیت آزاد است، هر کجا که می خواهد، سکونت کند. در آن زمان، خوش نشین ها تنها ۱/۴ سهم مالیات دیوانی را می پرداختند.

معنی کلمه خوش نشین در ویکی واژه

آن که در هر جا خوشش آید بنشیند و اقامت گزیند.
در اصطلاح کشاورزی آن عده از اهالی ده که نه مالک به حساب آیند و نه زار
به مستأجر نیز اصطلاحاً خوش نشین می‌گویند.

جملاتی از کاربرد کلمه خوش نشین

خوش نشین چهره گل همچو شبنم نیستیم گر دهی در رخنه دیوار جای ما بس است
ته این لعل دردآمیزست در نگین خانه خوش نشین نشده
از سر جان بگذر و دلخوش نشین باش در آن منزل گل خوش نشین
تنگ دل با خوش نشین چون زهر باشد با عسل خوش نشین در حلقه صاحب دلان باشد نگین
بمنزل چون رسیدی همچو مردان حقیقت خوش نشین با دوست شادان
خوش نشین ای قافیه‌اندیش من قافیهٔ دولت توی در پیش من
خوش نشین این گلستان باش همچون نخل موم ریشه ی خود را مکن زنجیر پا همچون گیاه
فریدون، یک از خوشه چینان اوست سلیمان هم، از خوش نشینان اوست
نامزد غمی ز دهر ای دل سر گرفته هان زیر میا نه خوش نشین چون غم تست بیکران
خوش نشینی خوش زبانی خوش دلی نازنینی نازکی بازی گری