معنی کلمه خرمالو در لغت نامه دهخدا
خرمالو. [ خ ُ ] ( اِخ ) نام ارتفاعاتی که سر راه طهران به مشهد قرار دارد. رابینو میگوید: سه راه از نوده به دشت یموت هست ، جنوبی ترین آن خان دور و وسطی قراتپه و شمالی آن گردنه صادقانلی است. راه باریکی از نوده به میانه سر راه طهران به مشهد هست که از ارتفاعات خرمالو شروع و به جلگه زردوا منتهی میشود. ( از مازندران و استرآباد رابینو ترجمه فارسی ص 320 ).
خرمالو. [ خ ُ ] ( اِخ ) دهی است جزء دهستان بدوستان بخش هریس شهرستان اهر واقع در 24هزارگزی باختری هریس و 3هزارگزی شوسه تبریز - اهر. این ده در جلگه واقع است. آب آن از چشمه. محصول آنجا غلات و سردرختی.شغل اهالی زراعت و گله داری. صنایع دستی ، فرشبافی. راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4 ).