خوال

خوال

معنی کلمه خوال در لغت نامه دهخدا

خوال. [ خ ُ ] ( اِ ) دوده ای که جهت ساختن مرکب از چراغ گیرند. ( برهان قاطع ) ( ناظم الاطباء ). خوال [ خوا / خا ]. || خوردنی را نیز گویند. ( برهان قاطع ) ( ناظم الاطباء ). در حاشیه برهان قاطع آمده است که این کلمه معادل خوار است چنانکه در خوالگر = خوالیگر.
خوال. [ خوا / خا ] ( اِ ) خُوال. ( برهان قاطع ). رجوع به خُوال شود.

معنی کلمه خوال در فرهنگ معین

(خا ) (اِ. ) = خوار: ۱ - خوردنی . ۲ - دوده ای که برای ساختن مرکب سیاه از دود چراغ گیرند.

معنی کلمه خوال در فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - خوردنی . ۲ - دوده ای که برای ساختن مرکب سیاه از دود چراغ گیرند .
جمع خالبه

معنی کلمه خوال در دانشنامه عمومی

خوال ( به لاتین: Khaval ) یک منطقهٔ مسکونی در افغانستان است که در ولایت بامیان واقع شده است.

معنی کلمه خوال در ویکی واژه

خوار:
خوردنی.
دوده‌ای که برای ساختن مرکب سیاه از دود چراغ گیرند.

جملاتی از کاربرد کلمه خوال

چو خوالیگرش نزد رستم نهاد تهمتن ز نیرنگ او گشت شاد
به خوالیگران شاه شیروی گفت که چیزی ز خسرو نباید نهفت
بیاورد خوالیگرش خوان زر خورشها ز درّاج، وز کبک نر
برآورد خوالیگر آن را جگر پر از خون دو دیده پر از کینه سر
الکساندر لیخوالد (اوکراینی: Олександр Анатолійович Ліхвальд؛ زادهٔ ۱ ژانویهٔ ۱۹۷۸) ورزشکار وزنه‌برداری اهل اوکراین است.
یکی گفت ما را به خوالیگری بر شه شدن از ره چاکری
ارمایل، در شاهنامه نام گران مایه‌ای پارساست که صفت پاکدین دارد. او به همراهی گرمایل (کَرمایل) پیش بین، برای رهانیدن نیمی از جوانانی که قربانی ماران ضحاک می‌شدند، به خوالیگری (آشپزی) شاه تازی درآمدند و با استفاده از مغز گوسفندان هر شب یکی از دو جوان را نجات داده و چون شمارشان به دویست می‌رسید، آنان را همراه چند میش و بره راهی صحرا می‌نمودند.
آنکه خوالیگرش نهد بر خوان کاسهٔ چینی از سر فغفور
همان گاه خوالیگر آورد خوان چنانچون بود در خور خسروان
یکی گفت سالار خوالیگران همی‌نالد از شاه وز مهتران
که خوالیگرش مام ایشان بدی خردمند و با کام ایشان بدی
آرت بوخوالد در ۱۹۷۴ به ایران سفر کرد. او یکی از شدیدترین لحن‌های انتقادی-طنزپردازنه را نسبت به رئیس‌جمهورهای آمریکا از ریچارد نیکسون تا جرج بوش داشته‌است.
ناید از خصم تو کار تو که نعش سفره را همبر خوالگیران بزم و خوان نتوان گرفت