خیول

معنی کلمه خیول در لغت نامه دهخدا

خیول. [ خ ُ ] ( ع اِ ) ج ِ خیل. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ). رجوع به خیل شود : بفرمود تا بزمگاه او بتعبیه خیول و تغشیه فیول بیاراستند. ( ترجمه تاریخ یمینی ). فیول و خیول سلطان بهدم آن حصار و آن دیوار برجوشیدند. ( ترجمه تاریخ یمینی ). و در شب بکنار خیول تراکمه رسیدند. ( جهانگشای جوینی ). بعد از سه سال در بازار میروم و خواجه را می بینم با خیل و خیول و نبال و جمال. ( جهانگشای جوینی ).

معنی کلمه خیول در فرهنگ معین

(خُ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ خیل . ۱ - گروه اسبان . ۲ - گروه سواران . ۳ - لشکرها، سپاه ها.

معنی کلمه خیول در فرهنگ عمید

= خیل

معنی کلمه خیول در فرهنگ فارسی

( اسم ) جمع خیل . ۱ - گروههای اسبان . ۲ - گروههای سواران . ۳ - لشکرها سپاهها .

معنی کلمه خیول در ویکی واژه

جِ خیل.
گروه اسبان.
گروه سواران.
لشکرها، سپاه‌ها.

جملاتی از کاربرد کلمه خیول

هنوز بوی می ام، زان سبو رسید بمشام؛ که خورده اند میش پیش ازین خیول و عموم
گرد نشابور و بلخ رزمگهت را خیول بر در مرو و رهری بارگهت را خیم
از سباع و از وحوش وجنّ و انس از خیول و از بغال و از حمیر
از حمیر و از خیول و از بغال گوسفند و گاو جامیش و جمال
و عن انس بن مالک رضی اللَّه عنه قال قال رسول اللَّه (ص): «بینما اهل الجنّة علی خیول من یاقوت سروجها من ذهب و لجامها من ذهب یتحدّثون تحت ظلّ الشجرة عن الدنیا اذ اتاهم آت عن ربّهم عز و جل ان اجیبوا ربّکم فینزلون عن خیولهم الی کثب من مسک ابیض اتیح منابر من ذهب و منار من نور و منابر من لؤلؤ و منابر من یاقوت و منابر من فضّة فیجلسون علیها فیقول الجبّار جلّ جلاله: مرحبا بخلقی و زوّاری و اهل طاعتی اطعموهم فیطعمونهم طعاما ما طعموا قبله مثله فی الجنّة ثمّ یقول جل جلاله: مرحبا بخلقی و زوّاری و اهل طاعتی اسقوهم فیسقونهم شرابا ما شربوا مثله فی الجنّة قطّ، ثمّ یقول جل جلاله: مرحبا بخلقی و زوّاری و اهل طاعتی البسوهم فیلبسونهم ثیابا ما لبسوا مثلها قطّ فی الجنّة ثمّ یقول تبارک و تعالی: مرحبا بخلقی و زوّاری و اهل طاعتی عطّروهم فیعطّرونهم بعطر ما عطروا بمثله فی الجنّة قطّ، ثم یقول: مرحبا بخلقی و زوّاری و اهل طاعتی اکلوا و شربوا و کسوا و عطّروا و احق لی ان اتجلّی لهم فیتجلّی لهم تبارک و تعالی فینظرون الی وجهه عز و جل فیغشاهم من نوره ما لولا انّ اللَّه عز و جل قضی ان لا یموتوا لاحترقوا ثم یقال لهم ارجعوا الی منازلکم فیرجعون الی منازلهم و قد خفوا علی ازواجهم بما غشیهم من نوره تبارک و تعالی فیقول لهم ازواجهم لقد خرجتم من عندنا بصورة و رجعتم الینا بغیرها فیقولون تجلّی لنا ربّنا عز و جل فنظرنا الیه».
فلک بسوزد از آتش طعان و ضراب زمین بلرزد از جنبش خیول و جنود
خیالات اتتکم کالخیول فدسوها ثقاتی! فی‌السقول
هر گدایی که بینی از کم کم پادشاهیست با خیول و علم
کم کبوا خیولا فی مکافحه علی رکوب لها فی الترب منجدل
نی‌خواهری که از مهر به قبله‌ات کشد پا جسمت به خاک پامال زیر سم خیولست