۱. شکیبایی، بردباری، خویشتن داری. ۲. نگه داشتن خود از ارتکاب کارهای ناپسند، امتناع، سرپیچی. ۳. سرپیچی کردن از اجرای امری.
معنی کلمه خودداری در فرهنگ فارسی
۱ - بردباری شکیبایی خویشتن داری . ۲ - امتناع سر پیچی . ۳ - حفظ خود از ارتکاب اعمال ناپسند .
معنی کلمه خودداری در ویکی واژه
بردبا امتناع، سرپیچی.
جملاتی از کاربرد کلمه خودداری
نمیسازد متاع هوش با یوسف خریداران مدم افسون خودداری نگاه جلوه سودا را
گفتگوی بدون واسطه با مردم و کاستن از سفرهای غیرضروری خارجی و خودداری از همراه بردن خانواده و افراد غیرلازم در سفرهای خارجی، بخشهایی از وعدههایی بود که احمدینژاد قبل و بعد از انتخاب به ریاست جمهوری در این زمینه به مردم ایران داد.
چه ممکنست دل ازگریهام بجا ماند ز سنگ نیز نیاید در آب خودداری
کسی یارب مباد افسردهٔ نیرنگ خودداری شرارم شنگ شد از کلفت صبرآزماییها
حکیمی گفت: آنقدر سکوت پیشه کن تا سخن گفتنت لازم آید. حسن جوار نه آن است که از آزار همسایه خودداری کنی، بل آن است که آزار او را بردباری ورزی. کسی که مال خویش عزیز دارد، جان خویش خوار داشته.
گلابش کن ز آه آتشین پیش از خزان صائب اگر دلبستگی چون گل به رنگ و بوی خودداری
رود چو موج ز دستش، عنان خودداری خرام ناز تو آن را که بی قرار کند
خودداری و اندیشهٔ دیدار خیالست دل را به تپش آب کن و آینه برگیر
دستگاه شوق تا بالد ز خودداری برآ خاک را آشفتگی گردون تجمل میکند
تراوش می کند بی خواست ناز از چشم مخمورش کند چون در سخاوت همت مستانه خودداری؟
ساقی ما در مروت هیچ خودداری نکرد نشأه انجام را در ساغر آغاز داشت