خریداری. [ خ َ ] ( حامص ) عمل خریدار. ( یادداشت بخط مؤلف ). ابتیاع. ( ناظم الاطباء ). - به چشم خریداری در چیزی نگریستن ؛ با نهایت دقت در چیزی نظر انداختن ، بدقت در چیزی توجه کردن. - بی خریداری ؛ بازار نداشتن. کساد : بهر درم سر همت فرونمی آید ببسته ام در دکان ز بی خریداری.سعدی ( کلیات چ مصفا ص 741 ).
معنی کلمه خریداری در فرهنگ معین
( ~. ) (حامص . ) خرید.
معنی کلمه خریداری در فرهنگ عمید
۱. خریدار بودن. ۲. عمل خریدار.
معنی کلمه خریداری در فرهنگ فارسی
خرید ابتیاع .
معنی کلمه خریداری در ویکی واژه
خرید.
جملاتی از کاربرد کلمه خریداری
ز خوبان سود نتوان برد بی سرمایهٔ حیرت خریداری ندارد دل مگر آیینه بفروشم
جهان ز قیمت ما مفلس است و بی بصران گمان برند که ما مفلس خریداریم
خلیفه زاده ای خادم را گفت: نیم درهم بهر من سبزی خریداری کن. ادیبی، آن بشنید و بگفت: ای پسر رستگار نخواهد شد.
روسیه، آلاسکا را در سالهای ۱۷۵۰ تحت تسلط خود گرفت. روسها با مردمان بومی آنجا روابط بازرگانی داشتند ولی بعداً اقدام به فروش آن نمودند. قرارداد خرید آلاسکا از روسیه، در ۹ آوریل ۱۸۶۷ به تصویب سنای آمریکا رسید و قطعی شد. ولی انجام معامله و تحویل آلاسکا از جانب روسیه به آمریکا موکول به تصویب شرایط معامله در سنای آمریکا شد که سنا نیز در جلسه ۹ آوریل خود قرارداد معامله را تصویب کرد. طبق قرار داد معامله، آلاسکا مهاجرنشین روسیه در قارهٔ آمریکا به مبلغ هفت میلیون و دویست هزار دلار (هر هکتار ۲ پنی یا دو صدم دلار) خریداری شد.
آ سمان از بهر تاج خسرو سیارگان روزها شد تاهمی از من خریداری کند
من و ملکی و خریداری مژگان سیهی که فروشند در آن ملک به صدجان گنهی
صاحبا من گوهری بودم ز دریا آمدم چون خریداری ندیدم لاجرم گشتم کران
گر خریداری، در آی اندر دکان نرخ، آنگه پرس از بازارگان
خریداری که کالایی خریده و معیوب از کار درآمدهاست خیار عیب دارد و بین فسخ عقد و بین موافقت با آن و گرفتن ارش (ما به التفاوت قیمت صحیح و معیوب) مخیّر است.
آفت جانی و شگفت اینست که بجان کردمت خریداری !
در سال ۲۰۱۰ شرکت اسنام تنها در کشور ایتالیا بیش از ۸۰ میلیارد متر مکعب، گاز طبیعی بفروش رساندهاست، که بخش اعظم آنرا، نیروگاهها و مصرف کنندگان خریداری کردهاند.
در طلب کاری جانان آمدم در خریداری بدینسان آمدم
البته فاکس توسط دیزنی خریداری شده و قرار است مردان ایکس به دنیای سینمایی مارول اضافه شوند .
تا ز سودا زدگان عشق خریداری یافت نقد جان صرف شد و حسن تو بازاری یافت