خامکار

معنی کلمه خامکار در لغت نامه دهخدا

خامکار. ( ص مرکب )آنکه بی تجربه و بی وقوف است. چون : ای خامکار نابخردی تا چند؟ || آنکه کارش ساخته نشود و ناتمام بماند. ( آنندراج ). بی هنر. ناتجربه کار. ( آنندراج ). کارناآزموده. بی وقوف. بی تجربه. ( ناظم الاطباء ). نعت است مر کسی را که بی وقوف و بی تجربه باشد :
ز جوشیدن زنگی خامکار
بجوشید خون در دل شهریار.نظامی ( از آنندراج ).نه چون من خامکاری که مستی کند
بخامه زدن خام دستی کند.نظامی.

معنی کلمه خامکار در فرهنگ عمید

بی تجربه، کارناآزموده.

معنی کلمه خامکار در فرهنگ فارسی

بی تجربه، کارنا آموزده، کسی که درکارش ماهرنباشد
آنکه بی تجربه و بی وفوف است .

جملاتی از کاربرد کلمه خامکار

به عشق نیز اثرکرد شرم ناکسی‌ام عرق‌فشانی این شعله خامکارم سوخت
مکن با صوفیان خام یاری که باشد کار خامان خامکاری
ز اضطراب دل آن زلف تابدار شکست ز خامکاری این میوه شاخسار شکست
همچو خامه چند باشی خامکار در سواد شعر پیچی نامه وار
بگرفت عنان مرکبش سخت می‌سوخت زخامکاری بخت
یک میوه رسیده بر نخل آرزو نیست زین میوه های نارس ای خامکار بگذر
خامکار الفت داغ محبت نیستم همچوآتش سوختن از پیکر من روشنست
از پختگی نبردیم بویی ز خامکاری شد رهنما به آتش خامی چو عود ما را
همسنگ خامکاران مپسند پختگان را الماس معدن ما شر‌م از بلور دارد
ز جوشیدن زنگی خامکار بجوشید خون در دل شهریار