خاک پاش
معنی کلمه خاک پاش در فرهنگ عمید
۲. [مجاز] مردم آزار.
معنی کلمه خاک پاش در فرهنگستان زبان و ادب
جملاتی از کاربرد کلمه خاک پاش
هر چه از کاینات گیرد رنگ جمله در خاک پاش میبینم
تا نهد سربه خاک پاش نخست سرنگون آید از مشیمه جنین
چو نرگس ارچه شد آزاد قامتش چه خوشست بنفشه وار مرا خاک پاش بوشیدن
به خاک پاش میغلتیدم و شُکرانه میکردم تو گویی خویش را بر بستر سنجاب میدیدم
به یاد شکر لطفش هر آنکه زهر خورد به خاک پاش که یابد به ذوق طعم شکر
اگر ز دست اجل چند گه امان یابم به خاک پاش که سر بر ندارم از قدمش
سلطان بارگاه رسالت که سوده است بر خاک پاش ناصیهٔ انور آفتاب
آنک خاک پاش شد او بر سران شد سرفراز مست او اندر میان جمله مستان نازنین
کحل دیده ساز خاک پاش را تا بیندازی سر اوباش را
باد آمد خاکساری پای بست خاک پاش کوی تو بادی بدست