خلیه

معنی کلمه خلیه در لغت نامه دهخدا

( خلیة ) خلیة. [ خ َ لی ی َ ] ( ع ص ) زن بری از عیب. ج ، خلیات. || زن فارغ. ج ، خلیات. || کنایه از طلاق. یقال : انت خلیة. || ناقه ای که زانویش را گشاده رهاکرده باشند. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ). || مؤنث خَلی . ( منتهی الارب ).
خلیة. [ خ َ لی ی َ ] ( ع اِ ) کشتی بزرگ. || کشتی که بدون راندن ملاحان روان باشد. || کشتی که تابع وی زورق خرد بود. || خانه زنبور که در وی عسل نهد. || خم مانندی از گل یا چوب درون تهی برای عسل نهادن زنبوران. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ). ج ، خلایا: عرض الخلیة؛ پهنخانه. ( یادداشت مؤلف ). || اسفل درخت که به خم ماند. || ناقه گذاشته شده برای دوشیدن. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ). ماده شتری که بچه خود را رها کرده و به بچه ناقه دیگری مایل باشد. ( مرصع ) .
خلیة. [ خ ُل ْ لی ی َ ] ( ع ص نسبی ) منسوب به خله که بمعنی علف شیرین است. ( منتهی الارب ). یقال : ابل خُلّیّة؛ شترانی که در علفهای شیرین می چرند. ( از اقرب الموارد ) ( از منتهی الارب ).
خلیه. [ خ َ لی ی َ ] ( ع اِ ) سرکه با. سِکبا. ( یادداشت بخط مؤلف ).

معنی کلمه خلیه در فرهنگ معین

(خَ یِّ ) [ ع . خلیة ] (اِ. ) کندوی عسل .

معنی کلمه خلیه در فرهنگ عمید

خانۀ زنبور عسل، کندو.

معنی کلمه خلیه در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] خَلیّه به فتح خاء و تشدید یاء از اصطلاحات فقهی است که در باب طلاق به کار رفته است.
‏خَلیّه زن بی شوهر است.
احکام خَلیّه
طلاق تنها با لفظ صریح «أنْتِ طالِق» واقع می‏شود؛ از این رو، نزد شیعه امامی، به کار بردن لفظی که کنایه از طلاق باشد- نه صریح در آن- مانند «أنْتِ خَلیَّة» کفایت نمی‏کند و طلاق با آن محقق نمی‏شود.

معنی کلمه خلیه در ویکی واژه

خلیة
کندوی عسل.

جملاتی از کاربرد کلمه خلیه

اعضای جدا شده داعش در سال ۲۰۱۶ اعتراف کرده‌اند که تخلیه پالمیرا از نیروهای داعش با توافق قبلی با دولت سوریه صورت گرفته‌است.
در ۱۸ آوریل ۲۰۲۱، این آسیاب در جریان آتش‌سوزی که از کوه تیبل آغاز شده بود تخلیه شد و آسیب دید. این آتش‌سوزی چندین ساختمان دیگر از جمله یکی از کتابخانه‌های دانشگاه کیپ تاون را ویران کرد.