خي
معنی کلمه خي در لغت نامه دهخدا

خي

معنی کلمه خي در لغت نامه دهخدا

خی. [ خ َی ی ] ( ع مص ) مصدر دیگر خواء. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ). رجوع به خواء شود.
خی. [ خ َی ی ] ( ع اِ ) قصد. آهنگ. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ).
خی. ( اِ ) مخفف «خین » و «خیم » که خون و لعاب غلیظ بینی و دهن باشد. ( از لغت محلی شوشتر، نسخه خطی ).
خی. ( اِ ) نام حرف بیست و چهارم از حروف یونانی و نماینده ستاره قدر بیست و دوم و صورت آن این است «x». ( یادداشت مؤلف ).
خی.( اِ ) خیک. مشک. کیسه. چرم و آوند پوستی برای حمل آب. ( از ناظم الاطباء ). مخفف خیک است و آن اعم است از خیک سقایان و خیک ماست. ( از برهان قاطع ) :
می خورم تا چو نار بشکافم
می خورم تا چوخی برآماسم.ابوشکوربلخی.بگشای بشادی و فرخی
ای جان جهان آستین خی
کامروز بشادی فرارسید
تاج شعرا خواجه فرخی.مظفر ( ازفرهنگ اسدی نخجوانی ).

معنی کلمه خي در فرهنگ معین

(اِ. ) ۱ - خیک ، مشک . ۲ - کیسه .

معنی کلمه خي در فرهنگ عمید

= خیک

معنی کلمه خي در فرهنگ فارسی

خیک، مشک، خیک آب، خیک شراب
(اسم ) ۱ - خیک مشک پوستی . ۲ - کیسه .
نام حرف بیست و چهارم از حروف یونانی و نماینده ستاره قدر بیست و دوم و صورت آن اینست ایکس .

معنی کلمه خي در دانشنامه عمومی

کای ( بزرگ Χ، کوچکχ; ( به یونانی: Χι ) Khi ) ۲۲مین حرف الفبای یونانی است،
در دستگاه شمارش یونانی مقدار ۶۰۰ را دارد.
سیسوها آن را خای خطاب می کنند.
در شیمی کای به عنوان جزء مولی در یک محلول به کار می رود.
در ریاضیات از کای به عنوان نمایش مجموعه تهی به کار می رود.

معنی کلمه خي در ویکی واژه

خیک، مشک.
کیسه.

جملاتی از کاربرد کلمه خي

الخیثر (به عربی: الخيثر) یک شهرداری‌های الجزایر در الجزایر است که در ناحیه بوقطب واقع شده‌است.
ابراهیم المخینی (عربی: إبراهيم صالح إبراهيم صالح المخيني؛ زادهٔ ۲۰ ژوئن ۱۹۹۷) بازیکن فوتبال اهل عمان است.
الخرخیر (به عربی: الخرخير) یک منطقهٔ مسکونی در عربستان سعودی است که در استان نجران واقع شده‌است.
اردوگاه عین سلطان (عربی: مخيّم عين سلطان) در سمت غرب روستای «اریحا» واقع شده‌است.