خرمن گاه. [ خ ِ/ خ َ م َ ] ( اِ مرکب ) جای کوفتن خرمن. ( از ناظم الاطباء ). جرین. داس. بَیْدَر. ( منتهی الارب ) : تخم تا در زمین نماند سه ماه بر از او کی خوری به خرمنگاه ؟سنائی.همچنین در ایام فرس آنرا کرج بوهین کره خوانده اند یعنی خرمنگاه کرج. ( از تاریخ قم ص 33 ). خبور؛ خرمنگاه گندم و مانند آن. ( منتهی الارب ).
معنی کلمه خرمنگاه در فرهنگ معین
( ~. ) (اِمر. ) جایی که کشاورزان در آن جا غلة خود را خرمن می کنند.
معنی کلمه خرمنگاه در فرهنگ عمید
قطعه زمینی سخت و هموار در کنار مزرعه که در آنجا گندم یا جو دروشده را به وسیلۀ خرمن کوب می کوبند تا کاه از دانه جدا شود.
معنی کلمه خرمنگاه در فرهنگ فارسی
( اسم ) جایی که خرمنها را برای کوبیدن در آنجا گرد کنند محل کوفتن خرمن .
معنی کلمه خرمنگاه در ویکی واژه
جایی که کشاورزان در آن جا غلة خود را خرمن میکنند.
جملاتی از کاربرد کلمه خرمنگاه
ز خرمنگاه شش گوشه نخواهی یافتن خوشه روان شو سوی بیسویان رها کن رسم شش سویی
پی تاراج خرمنگاه هستی نگاه برق جولان آفریدند
به یک دانه ز خرمنگاه ماهت فلکها را مسخر میتوان کرد
یک جو از سرش نگوییم ار همه جو جو شویم گرد خرمنگاه چرخ ار چه که ما سیارهایم
سری ز خاک برآور که کم ز مور نهای خبر ببر بر موران ز دشت و خرمنگاه
ما به خرمنگاه جان بازآمدیم جانب شه همچو شهباز آمدیم
به خرمنگاه گردونی که راه کهکشان دارد چو ترکان گرد تو اختر چه خرگاهی نمیدانم
بدان مه ره برد آن کس که آید در این مه خوش به خرمنگاه روزه
بشکست بازار زمین بازار انجم را ببین کز انجم و در ثمین آفاق خرمنگاه شد
گفت: از خرمنگاه خدای که آن نه زیادت و نه نقصان پذیرد.
چمن این روستا بر زیبایی این روستا افزوده است و تفریگاه خوبی برای جوانان و چراگاهی برای دامداران و برای کشاورزان خرمنگاه است و همیشه سال این چمن میزبان جوانان روستاهای اطراف است که برای بازی فوتبال به اینجا می آیند.