خسیسی

معنی کلمه خسیسی در لغت نامه دهخدا

خسیسی. [ خ َ ] ( حامص ) فرومایگی. پستی. رذالت. حقارت. خست. ( یادداشت بخط مؤلف ).

معنی کلمه خسیسی در فرهنگ فارسی

۱ - دون همتی پستی فرومایگی . ۲ - ممسکی زفتی .

جملاتی از کاربرد کلمه خسیسی

بنی آدم نباشد هر خسیسی نباشد چون فرشته هر بلیسی
برند از فاقه نزد هر خسیسی کنون اهل هنر دست گدایی
مبادا بهره‌مند از وی خسیسی به جز خوشخوانی و زیبانویسی
گر خسیسی زیر بالا کرد و بالایت نشست منع نتوان کرد سلمان نیست اینجا جای خشم
تواضع ز منعم خسیسی بود نگهداری پیسه، پیسی بود
نیاید ور بدست او نفیسی شود قانع باشیاءء خسیسی
قامت خم بر نیاورد از خسیسی نفس را بیش آویزد به دامن ها چو گردد خار کج
تا هم ایشان از خسیسی خاستند گندنا و تره و خس خواستند
از خسیسان ز خسیسی است توقع صائب برگ کاهی طمع از کاهکشان نیست مرا
ز بس خسیسی در پهلوی مخالف تو گمان مبر که به جز خنجر تو را رنگ است