معنی کلمه خانه بدوش در لغت نامه دهخدا
از تهمت طعنم چواز این شهر برانی
زاهد ز تو این خانه که من خانه بدوشم.تمکین شیروانی ( از انجمن آرای ناصری ).از حادثه لرزند بخود کاخ نشینان
ما خانه بدوشان غم سیلاب نداریم.صائب. || کنایه از دربدری بواسطه عشق :
حلقه زن خانه بدوش توایم
چون در تو حلقه بگوش توایم.نظامی.|| ابن سبیل. ( ناظم الاطباء ). || کنایه از مستأجر. || رند. ( ناظم الاطباء ) ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ).