خمیرمایه. [ خ َ ی َ / ی ِ ] ( اِ مرکب ) هرچیز که مخصوص باشد مر حصول تخمیر را در جسمی و خصوصاً قطعه ای از خمیرترش که آن را داخل در خمیر نان می کنند جهت برآمده شدن و آماسیدن وی و برازده نیز گویند. ( یادداشت بخط مؤلف ) : پیری خمیرمایه مرگ است ای عجب از موی کس شنید که آید برون خمیر.کمال الدین اسماعیل.با خود مخمر کردند که خمیرمایه طینت جناب خلافت مآب ایشان خواهند بود. ( حبیب السیر ). - خمیرمایه شقاق ؛ منشاء و اساس نفرت و دشمنی. آنچه موجب شود که شقاق و نفاق پدید آید. - خمیرمایه نفاق ؛ اصل نفاق. اساس شقاق. || مایه. ترش خمیر. ترشه. ترشه خمیر. خمیرترش. فتاق. ( یادداشت بخط مؤلف ). رجوع به خمیرترش شود : خمیرمایه معروف است و هر کس نیک داند که چون قدری در خمیر گذارند همگی آن را مخمر کند. ( قاموس کتاب مقدس ). - خمیرمایه کردن ؛ خمیرمایه درست کردن خمیرمایه ساختن. ترشه خمیر درست کردن.
معنی کلمه خمیرمایه در فرهنگ عمید
خمیر ترشیده که از آرد گندم، روغن، شیر، یا ماست درست می کنند و مقدار کمی از آن را در خمیری که برای نان پختن تهیه می کنند می زنند تا برآید و فطیر نشود، خمیرترش.
معنی کلمه خمیرمایه در فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - هر چیز که مخصوص حصول تخمیر در جسمی باشد . ۲ - قطعه ای از خمیر ترشیده که از آرد گندم روغن شیر یا ماست تهیه کنند و آنرا در خمیرنان داخل کنند تا بر آید و آماس کند و قطیر نشود خمیر ترش .
جملاتی از کاربرد کلمه خمیرمایه
ز بس که ریخت ز کلکم معانی رنگین خمیرمایه قوس قزح شده است زمین
در جنگ داخلی آمریکا در ارتش ایالات متحده آمریکا خدمت کرد و پس از چهار سال نبرد، زخمی شد. یادمانهای تلخ این جنگ خمیرمایهٔ نوشتههای او گردید.
اگر چه روی من از درد زعفرانی بود خمیرمایه صد رنگ شادمانی بود
این بخشها برای بازنویسی دکترین و سنتهای کلیسای ارتدکس تجدید نظر شدهاست؛ بنابراین، یک بند آن حذف شدهاست، مقدمه ای بر آن افزوده شدهاست و استفاده از نان خمیرمایه به دست آمدهاست.
دلم که بیتو لگدکوب محنت و الم است خمیرمایهٔ چندین هزار درد و غم است
عطار عقل را به دکان خمیر من همچون خمیرمایه گل شکر آمده ست
جواب مشکل حیوان گیاه آمد و کاه که تخم شهوت او شد خمیرمایه خواب
خمیرمایهٔ بخشش به خاک بخشیدست برآنکه مرجع او خاک شد نبخشودست
گفتند: خمیرمایه از آن صالح است.
بی آن خمیرمایه گر تو خمیر تن را صد سال گرم داری نانش فطیر باشد
به کامرانی خسرو که روزگارش کرد خمیرمایه ی دولت، طلای دست افشار
زبان گفتاری مردم زبان ترکی آذربایجانی است. اغلب مردم، بعلاوه، با زبان فارسی آشنایی دارند. تا اوایل دهه پنجاه شمسی، اهالی مسن چهار روستا (چای کندی، کلاسور، خوینرود،) قادر با مکالمه به زبان تاتی بودند. این مشاهده و دیگر منابع تاریخی خمیرمایهای بود برای اثبات «زبان آذری» توسط احمد کسروی و دیگر تاریخ شناسان و زبان شناسان مانند مینورسکی، که بر پایه آن پیش از ورود ترکان به آذربایجان در زمان سلطان محمود غزنوی (حدود هزار سال پیش) مردم آذربایجان به زبان آذری حرف میزدند.
موی سفید ریشه آه ندامت است پیری خمیرمایه چندین کدورت است