معنی کلمات "فرهنگ عمید" - صفحه 70
- گرز
- گرزمان
- گرزن
- گرزه
- گرزین
- گرس
- گرست
- گرستن
- گرسنه چشم
- گرسنه
- گرسنگی
- خاک اره
- خاکبیز
- خاکساری
- خایان
- خاینده
- خب
- خجسته طالع
- خداترس
- خداشناسی
- خداوندگاری
- خدایگانی
- خراباتی
- خراخر
- خرقه سوز
- خرماستان
- خرمن کوب
- خرمن گدا
- خرنده
- خروب
- خرده پا
- خرده گیری
- خردور
- خردومند
- خردپیشه
- خردگی
- خرزین
- خط کشی
- خصیتین
- خشک دست
- خشک سال
- خشک پی
- خشکزار
- خشکستان
- خلوات
- خلوت سرا
- خمارکش
- خلل پذیر
- خلدستان
- خودکامی
- خودکرده
- خورسند
- خورشگر
- خورشیدپرست
- خورنگه
- خوش اخلاق
- خودرسته
- خودرنگ
- خودستایی
- خودسرانه
- خودسوزی
- خواتیم
- خواجه باشی
- خواقین
- خویش کار
- خویشتن بین
- خویشکام
- خپ
- خیال اندیش
- خیالاتی
- خیانت پیشه
- خید
- خون بها
- خوپذیر
- خوش گو
- خوشرویی
- خوش بو
- خوش ترک
- خوش خبر
- خوش خدمتی
- خوش خط
- خوش خلق
- خوش ریخت
- خوش سرا
- خوش صحبت
- خوش طالع
- خوش طبع
- خوش علف
- خوش قول
- خوش لحن
- خوش لهجه
- خوش نهاد
- خوش نوا
- خوش هیکل
- خوش گذران
- خون سردی
- خون چکان
- خونین دل
- خیر خواه
- خیرت
- خیره رو
- خیرو
- خیریت
- خیلا
- خیمه شب بازی
- خیمه گاه
- دو صد
- دو فلزی
- دواخانه
- دواره
- حجرالاسود
- خوش زبان
- خوش کلام
- خوش سخن
- خوش رفتار
- جان افشانی
- خبا
- درش
- دوله
- دومو
- دورویی
- خلان
- کف بین
- ولک
- کولی
- دانش اندوز
- دل زنده
- دامن فشان
- دلم
- دامک
- خنجرگذار
- خشت کار
- دست بردار
- دل گسل
- دل گرانی
- دل گران
- دل شکن
- خسته جگر
- خسته دل
- خرقه پوش
- دها
- دویی
- خرمابن
- خردمندی
- خوش اندام
- خردک
- خرده بین
- جان شکار
- دریا دل
- خشک کن
- خوش طعم
- خوش رنگ
- دی اکسید
- دم سنج
- دانادل
- خرط
- خلفا
- دانه دار
- ده یک
- ناصواب
- عجما
- خبی
- خمکده
- خودرایی
- دامن کشان
- در پی
- خای
- دارالشفا
- دورادور
- درق
- دم کش
- پوزخند
- خند
- دروک
- در حال
- دوته
- دوتو
- خراسانی
- دوکدان
- دروغزن
- خیره سر
- دم دار
- دنیا دار
- درخواه
- دروایست
- دربای
- دایره المعارف
- دست مرد
- دکلان
- ده پنج
- ده هفت
- دم سیاه
- خوش منش
- خورا
- دست یافته
- خرده دان
- دست افشانی
- دروان
- دخلت
- خویش بین